محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

۱۱۳ مطلب با موضوع «اهل البیت علیهم السلام» ثبت شده است

١- الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۵، ص۳۵۸(
فرمود: مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسى که او را نصیحت نماید.

٢- قالَ علیه‌السلام: مُلاقاةُ الاْخوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ کانَ نَزْراً قَلیلاً. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۳۵۳)
فرمود: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران [خوب]، سبب صفاى دل و نورانیّت آن مى‌گردد و موجب شکوفایى عقل و درایت خواهد گشت؛ گرچه در مدّت زمانى کوتاه انجام پذیرد.

٣- قالَ علیه‌السلام: إیّاکَ وَ مُصاحَبَةُ الشَّریرِ، فَإنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ، یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ أثَرُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۹۸)
فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور؛ چون که او همانند شمشیرى زهرآلود، برّاق است که ظاهرش زیبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود.

۴- قالَ علیه‌السلام: کَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللّهُ کافِلُهُ، وَکَیْفَ یَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إلى غَیْرِ اللّهِ وَ کَّلَهُ اللّهُ إلَیْهِ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۱۵۵)
فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد کسى که خداوند سَرپرست و متکفّل اوست. چطور نجات مى‌یابد کسى که خداوند طالبش است. هر که از خدا قطع امید کند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى‌کند.

بعد از جریان منع حدیث توسط خلیفه دوم، بسیاری از معارف دین که توسط پیامبر به اصحاب وی رسیده بود، از گردونه نشر و تبلیغ خارج شد. حتی طوری حکومت وقت در این زمینه اقدام کرد که بخش نامه شده بود اگر کسی نقل حدیث کند با او برخورد می شود.

 

این جریان تا زمان بنی امیه به قوت اجرایی شد اگرچه بزرگان از اصحاب پیامبر همچون امیر المؤمنین علیه السلام و شیعیان ایشان، در نقل حدیث و انتقال علوم اهتمام ویژه با روش های خاص داشتند.

در دوران خلافت امیر المؤمنین علیه السلام که دوران طلایی بعد پیامبر محسوب می شود حضرت با نامه نگاری، سخنرانی و جلسات خصوصی و توصیه های خاص، توانستند بسیاری از معارف را منتقل کنند. طوری که حجم بالای سخنان ایشان را ما در لابه لای جوامع حدیثی شیعه می یابیم که نهج البلاغه قطره ای از دریای سخنان مولا محسوب می شود.

هر کدام از امامان حسنین علیهم السلام هم، با توجه به جو اختناقی که بنی امیه ایجاد کرد سعی بلیغ در حفظ اصل اسلام داشتند.

در زمان بنی امیه جعل حدیث به نفع جریان حاکمیت رواج یافت و برخی از تازه مسلمانان، اسلام اموی را یاد گرفتند و نه اسلام محمدی  را.

اثر آموزه های اموی را در قتل فرزند رسول خدا به وضع بسیار اسف بار و با نهایت مظلومیت در حادثه کربلا می بینیم. امام حسین علیه السلام را  در واقع مسلمانی کشتند که مسلمان اموی بودند!

از زمان امام سجاد علیه السلام انتقال قدرت از بنی امیه به مروانی ها و بعدها به بنی العباس شروع شد. حاکمان جور زمانه مشغول بازی سیاسی خود شدند. امام سجادعلیه السلام در قالب دعا توانست بسیاری از معارف را منتقل کند.

 بعد از ایشان در زمان امام باقر علیه السلام فرصت باز سیاسی باعث شد ایشان بتوانند با تشکیل «جبهه علمی» معارف ناب محمدی را به شاگران خود منتقل کنند که هرکدام برای خود فقیهی بودند. این «حرکت جهادی» با آموزه های امام صادق علیه السلام در حد اعلای خود رسید. طوری که حجم احادیث امام صادق علیه السلام بسیار زیاده از مجموعه احادیث سابقین شد. دین مبین اسلام چهره واقعی خود را با تلاش های امام باقر علیه السلام و خصوصا امام صادق علیه السلام بیشتر نشان داد. برای همین است که مذهب تشیع بیشترین حجم معارف را در زمینه های مختلف دارد و جالب اینکه ائمه اربعه برادران اهل سنت نیز مدیون مدرسه امام صادق علیه السلام هستند اگرچه قدردان نعمت علم امام صادق علیه السلام نشدند و در برابر مکتب اهل البیت علیهم السلام، مذهب ابداع کردند.

اگر دقت بفرمائید می بینیم که فریقین- شیعه و سنی- مدیون علم امام صادق علیه السلام هستند و امام صادق علیه السلام می توانند محور وحدت بین مذاهب اسلامی باشند.

محبوب پیامبر

بدون شک حضرت حمزه، از محبوب ترین شخصیت هایی است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بیشترین محبت و علاقه را به آنان ابراز داشت و پیوسته فضیلت های آنان را برای همگان اعلام کرد. ابوالفرج اصفهانی در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده که آن حضرت فرمود: «بهترین مردم، حمزه و جعفر و علی علیه السلام هستند». همچنین جابربن عبداللّه انصاری می گوید: یکی از یاران ما صاحب فرزندی شد. پس خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسید واز ایشان پرسید چه نامی بر او بگذارد؟ حضرت صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: «محبوب ترین نام ها را نزد من برای او انتخاب کن؛ نامش را حمزه بگذار».

ویژگی های حمزه

نام حمزه که به معنای شیر ژیان است، به حق آینه تمام نمای خصلت ها و منش های والای شخصیت حضرت حمزه می باشد. او قامتی افراشته، قدی رسا، اعضایی در حد اعلای تناسب و اندامی چهارشانه داشت. ابن سعد درباره او می نویسد: «او مردی میان قامت بود؛ نه بسیار بلند قد و نه کوتاه».

حمزه در میان جوانان قریش در دلاوری و ارجمندی بی نظیر و در راست قامتی، آزادمنشی و ظلم ستیزی سرآمد همگان بود. حمزه در عین زیبایی اندام در درون سینه اش قلبی تپنده از شهامت و سلحشوری داشت.

حمایت های دیرینه از پیامبر صلی الله علیه و آله

حضرت حمزه پیش از آنکه به دین اسلام بگراید، همواره پشتیبان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بود. او در برابر مخالفان و بدخواهان اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله قاطعانه می ایستاد و مانع اذیت و آزارهای آنان می شد. نقل شده است ابولهب برادر حمزه، یکی از دشمنان سرسخت رسول خدا صلی الله علیه و آله به شمار می رفت که لحظه ای در اظهار دشمنی با اسلام و پیامبر فروگذار نمی کرد و پیوسته به آزار و اذیت رسول خدا می پرداخت تا جایی که خداوند سوره ای در نکوهش او و همسرش «ام جمیل» نازل فرمود. ابولهب در همسایگی رسول خدا صلی الله علیه و آله می زیست و پیوسته زباله ها و اشیای گندیده را کنار خانه پیامبر صلی الله علیه و آله می ریخت و بااین رفتار زشت، آن حضرت را می آزرد. روزی حمزه او را در آن حال دید. پس به طرفش رفت و زباله ها را از دستش گرفت و بر سر خود او ریخت و با این عمل، هم بستگی خویش را با رسول خدا صلی الله علیه و آله نشان داد.

تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام توسط وهابیت کوردل، تحجر و حماقت این گروه افراطی را نشان داد. آنان در حفظ آثار یهودیان نهایت کوشش را دارند اما در حفظ میراث نبوت و آثار فرزندان پیامبر اسلام، اقدامی نمی کنند بلکه بنای بر نابودی دارند.

براستی آل سعود را باید آل یهود دانست نه مسلمان.

 خاندانی که اگر مانعی برای آنان مثل اعتراض فرقه های اسلامی نمی بود، اقدام به تخریب قبر نبی مکرم هم می کردند.

غده سرطانی آل سعود زخمی بر پیکره امت اسلامی زده که التیام آن به درازا خواهد کشید.

 وهابیت دقیقا کاری را می کند که یهود نسبت به مسلمین جهان دارد انجام می دهد. یعنی نابودی اسلام به دست خود مسلمانان.

آتش تفرقه های مذهبی در جهان توسط استکبار جهانی و صهیونیست به دست وهابیت شعله ور گردیده و جریات تکفیری که آنان به راه انداخته اندف صدای برادران اهل سنت را هم در آورده است.

وهابیت نه به دنبال اصلاح است و نه به دنبال عدالت. آنان همچون یهود خود را گروه برتر و مذهب برتر در بین فرق اسلامی می دانند بی آنکه در این زمینه مستنداتی از قران و عترت داشته باشند.

قبور ائمه بقیع اگرچه تخریب شد ولی آثار انوار مقدسه امامان مدفون در آن، هرگز محو نخواهد شد.

آخر مگر می شود نور الهی را خاموش کرد؟

ظلم آل یهود دامن آنان را خواهد گرفت و شیعیان و محبین اهل البیت علیهم السلام دوباره بارگاه ملکوتی ائمه بقیع بر فراز خواهند کرد و ندای اذان شیعه بر بالای آن طنین انداز خواهد شد.

امام صادق علیه السلام:

▫️ من عَرَفَ فاطِمَةَ حَقَّ مَعرِفَتِها فَقَد أدرَکَ لَیلَةَ القَدرِ .

امام صادق علیه السلام:

▫️ هر که #فاطمه را، آن گونه که سزاوار است، بشناسد، بى تردید #شب_قدر را درک کرده است.
 
📚 بحار، ج ۴۳، ص ۶۵.

👌 نکته:

هرکه فاطمی تر ، شب قدرش عالی تر.
 

امام جواد علیه السلام: 

▫️أفضَلُ أعمالِ شیعَتِنَا انتِظارُ الفَرَجِ.

حضرت عبد العظیم علیه السلام از امام جواد علیه السلام چنین روایت مى کند: 

▫️برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج [ظهور امام زمان علیه السلام] است. 

📚کمال الدین، ص ۳۷۷.

 

👌 نکته:

▫️امام مثل در مهربان می ماند.

▫️بچه خوب این پدر باشیم، فرجش تحقق می‌یابد.

▫️مؤمن و صالح باشیم.

 

شافعى در جواب کسى که از او درباره حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سئوال کرد گفته است:

چه بگویم درباره مردى که دوستانش مناقب و کمالات او را از روى تقیّه و ترس پنهان کردند، ودشمنانش از روى کینه و عداوت پوشیده داشتند، و با این وصف، فضائل او مشرق و مغرب عالم راپر کرده است.

و سیّد تاج الدین عاملى همین معنا را در ضمن شعر آورده است:

 

لقد کتمت آثار آل محمّد

محبّوهم خوفاً وأعداؤهم بغضاً

فأبرز من بین الفریقین نبذة

بها ملأ اللَّه السماوات والأرضا

 

ترجمه اشعار:

آثار آل محمّد علیهم السلام را دوستانش از روى ترس،

و دشمنانش به خاطر دشمنى پنهان داشتند.

از بین این دو گروه مقدار کمى از آن ظاهر گردید،

 و خداوند با همان مقدار کم آسمانها و زمین را پر کرده است[1].

 

[1] برسى رحمه الله این حدیث را در کتاب «مشارق الأنوار: ۱۱۱» نقل کرده و آن را به نظم درآورده است.

 ترجمه کتاب نفیس (القطره): قطره ای از دریای فضایل اهل بیت علیهم السلام - تذییل: - جلد ۱، صفحه ۳۷۰

 

شهادت جانگداز امام  علی بن محمد الهادی علیه السلام را به همه دلدادگان اهل البیت پیامبر صلی الله علیه وآله تسلیت می گوییم.

ذیلا سخنی از کلمات نورانی آن امام همام را آورده وشرحی را که آیة المکارم شیرازی درباره آن دارند را خدمتتان تقدیم می داریم:

قَالَ الإمَامُ عَلِىِّ النَّقِىِّ علیه السلام:

«مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شرَّهُ».

امام هادى علیه السلام مى‏فرماید: کسى که شخصیّتش بر او بى ارزش باشد (ارزش براى خودش قائل نباشد) از شرّ او در امان نباش.

 

شرح حدیث:

یکى از مسائل مهم، مسائل نظام ارزشى در ادیان آسمانى در جوامع بشرى است. در عالم مادّه و در عالم معنویّت، هر چیزى قیمتى دارد و امورى ارزان و امورى با ارزش هستند و طبیعى است اگر انسان چیزى را کم‏بها تشخیص دهد، به آسانى آن را از دست خواهد داد و اگر پربها تشخیص دهد، به آسانى از دست نمى‏دهد؛ به عنوان مثال یک گوهر گرانبها در دست کودک، وسیله‏اى براى بازى است و در نظر او ارزشى ندارد و به ارزانى آن را از دست مى‏دهد.

جواهرهاى گرانقیمت و پربها در جهان داراى اسم است و یکى از گوهرهاى نامى دنیا توسّط شخص رهگذرى کشف شد، در حالى که بچّه‏ها با آن در حال بازى بودند و در مقابل چیز بى ارزشى آن رابه دست آورد.

شخصیّت انسان هم همین است، اگر براى آن ارزش قائل باشد به آسانى نمى‏فروشد. قرآن در این زمینه مى‏فرماید، در عالم هستى بعد از ذات پاک الهى چیزى گرانقیمت‏تر از انسان نیست و دلیل آن این است که همه چیز براى انسان خلق شده:

«خَلَقْتُ الأشْیَاءَ لِأجْلِکَ وَ خَلَقْتُکَ لِأجْلِى؛ همه اشیا را براى تو خلق کردم و تو را براى خودم خلق کردم»  و بالاترین مخلوقات خدا (فرشتگان) بر انسان سجده کردند «فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ؛ پس همه ملائکه بر آدم سجده کردند»، از این جا قیمت و ارزش انسان روشن مى‏شود. علاوه بر این تمام اشیا براى انسان مسخّر شده‏اند؛ یعنى همه آنها براى انسان کار مى‏کنند که نشان دهنده مقام انسان است.

حال اگر گوهر نفس را بشناسیم آن را در مقابل شهوات زودگذر و مقامات بى‏ارزش دنیایى نمى‏فروشیم، ولى اگر ارزش خود را نشناسیم، شخصیّت خود را مى‏فروشیم و از شرّ چنین انسانى باید ترسید، زیرا با مبلغ ناچیزى انسان مى‏کُشد، چرا که ارزشى براى خود قائل نیست.

حال در مقابل «مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ» که در روایت آمده «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ» چگونه است؟

جواب این سؤال را مولا على علیه السلام در سه جمله بیان مى‏فرمایند:

- مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ؛ کسى که ارزش خود را بشناسد، با شهوات او را کوچک نمى‏کند.

- مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهْوَتُهُ؛ کسى که ارزش خود را بشناسد، شهوات در مقابل او کوچک است.

-  مَنْ کَرُمَتْ نَفْسُهُ صَغُرَتْ الدُّنْیَا فِى عَیْنِهِ؛ کسى که ارزش خود را بشناسد، دنیا در نظر او کوچک است[1].               


[1] - مشکات هدایت، ص: 74 ،اثر حضرت آیة الله مکارک شیرازی دام عزه

 

 

  آنچه می خوانید بخشی از دیدگاه های مقام معظم رهبری مد ظله در خصوص وجود مقدس حضرت امام باقر علیه السلام است از میان بیانات معظم له که در سایت پایگاه اطلاع رسانی معظم له منتشر شده تقدیم می گردد:

1-      این‌ بزرگوار که‌ حدود هجده‌ سال‌ دوران‌ امامتشان‌ طول‌ کشید، الگوی‌ کامل‌ تلاش‌ و مبارزه‌ و مجاهدت‌ خستگی‌ناپذیر و پر از مشکلات‌ برای‌ اشاعه‌ی‌ دین‌ و کلمه‌ی‌ حق‌ و راه‌ انداختن‌ جریان‌ فکری‌ درست‌ در دنیای‌ آن‌ روز بودند. هدفی‌ که‌ امروز ملت‌ ایران‌ برای‌ آن‌ تلاش‌ می‌کند ـ یعنی‌ زنده‌ کردن‌ سخن‌ حق‌ در دنیای‌ مادی‌ و منحط و گمراه‌ کننده‌ و غرق‌ در فساد ـ کاری‌ است‌ که‌ امام‌ باقر(علیه‌السلام‌) یک‌تنه‌ به‌ کمک‌ معدودی‌ از اصحاب‌ خود، در دنیای‌ بزرگ‌ آن‌ روز اسلام‌ انجام‌ می‌داد[1].

2-      شهادت امام باقر (علیه‌السّلام) که یک شهادت داراى پیام بود؛ لذا خود امام باقر وصیت کرد که بعد از او تا ده سال در منا به مناسبت این رحلت، یادبود برپا شود. در میان ائمه‌ى ما این بى‌سابقه است، بى‌نظیر است. یاد امام باقر، یعنى یاد سر برآوردن حیات دوباره‌ى جریان اصیل اسلامى در مقابله‌ى با تحریفها و مسخهائى که انجام گرفته بود[2].

3-      اقامه‌ى دین، وظیفه است. حاکمیت دین، هدف مهم همه‌ى ادیان است؛ «لیقوم النّاس بالقسط»(۱). قیام به قسط، قیام به عدل و حاکمیت الهى، هدف بزرگ ادیان است. اصلاً ائمه‌ى ما (علیهم‌الصّلاة و السّلام) تمام زجر و مصیبتشان به خاطر این بود که دنبال حاکمیت الهى بودند؛ والّا اگر امام صادق و امام باقر(صلوات‌اللَّه‌ علیهما) یک گوشه مى‌نشستند و چند نفر دور خودشان جمع مى‌کردند و فقط یک مسأله‌ى شرعى مى‌گفتند، کسى به آنها کارى نداشت. خود امام صادق در یک حدیث مى‌فرماید: «هذا ابوحنیفة له اصحاب و هذا الحسن البصرى له اصحاب[3]»؛ ابوحنیفه اصحاب دارد، حسن بصرى اصحاب دارد. پس، چرا به آنها کارى ندارند؟ چون مى‌دانند که آن حضرت داعیه‌ى امامت دارد؛ اما آنها داعیه‌ى امامت نداشتند. ابوحنیفه داعیه‌ى امامت نداشت. این علماى معروف اهل سنت - محدثان و فقهایشان - داعیه‌ى امامت نداشتند. اینها امام زمان را که هارون، منصور و عبدالملک بود، قبول داشتند[4].


[1] - دیدار و بیعت اقشار مختلف مردم کشور با معظم له،۱۹ /تیر/ ۱۳۶۸

[2] - بیانات در دیدار جمع کثیرى از بسیجیان کشور،۴ /آذر/ ۱۳۸۸

[3] - بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۷۴

[4] - سخنرانی‌ در جمع‌ علما و روحانیون‌ استان‌ لرستان‌،۳۰ /مرداد/ ۱۳۷۰

از یاسر، خادم مأمون روایت شده است: که زمانی، حضرت رضا(علیه‌السلام) وارد قصر حمید بن قحطبه شد، لباس را از تن بیرون آورد و به حمید داد، حمید آن را برای شستن به کنیز خود داد؛

اندکی نگذشت که کنیز آمد و رقعه‌ای با او بود، رقعه را به حمید داد و گفت: در گریبان لباس ابوالحسن یافتم. حمید به حضرت گفت: فدای شما گردم این‌ جاریه دست نوشته‌ای در گریبان پیراهن شما یافته، چیست؟

فرمود: تعویذی [دعای پناه‌جویی] است که آن را از خود دور نمی‌کنم، حمید گفت: ممکن است ما را به آن مشرّف کنی؟ فرمود: این تعویذی است که هرکه در گریبان خود نگاه دارد بلا از او دفع می‌شود و برای او نگاهداری، از شیطان رجیم است. آنگاه تعویذ را بر حمید خواند:

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ ، بِسْمِ اللّٰهِ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمٰنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیّاً ، أَوْ غَیْرَ تَقِیٍّ ، أَخَذْتُ بِاللّٰهِ السَّمِیعِ الْبَصِیرِ عَلَىٰ سَمْعِکَ وَبَصَرِکَ ، لَاسُلْطانَ لَکَ عَلَیَّ وَلَا عَلَىٰ سَمْعِی ، وَلَا عَلَىٰ بَصَرِی ، وَلَا عَلَىٰ شَعْرِی ، وَلَا عَلَىٰ بَشَرِی ، وَلَا عَلَىٰ لَحْمِی ، وَلَا عَلَىٰ دَمِی ، وَلَا عَلَىٰ مُخِّی ، وَلَا عَلَىٰ عَصَبِی ، وَلَا عَلَىٰ عِظامِی ، وَلَا عَلَىٰ مالِی ، وَلَا عَلَىٰ مَا رَزَقَنِی رَبِّی ، سَتَرْتُ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بِسِتْرِ النُّبُوَّةِ الَّذِی اسْتَتَرَ أَنْبِیاءُ اللّٰهِ بِهِ مِنْ سَطَواتِ الْجَبابِرَةِ وَالْفَراعِنَةِ، جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِی ، وَمِیکائِیلُ عَنْ یَسارِی ، وَ إِسْرافِیلُ عَنْ وَرائِی ، وَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ أَمامِی ، وَاللّٰهُ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ ، یَمْنَعُکَ مِنِّی وَیَمْنَعُ الشَّیْطانَ مِنِّی . اللّٰهُمَّ لَا یَغْلِبُ جَهْلُهُ أَناتَکَ أَنْ یَسْتَفِزَّنِی وَیَسْتَخِفَّنِی . اللّٰهُمَّ إِلَیْکَ الْتَجَأْتُ ، اللّٰهُمَّ إِلَیْکَ الْتَجَأْتُ ، اللّٰهُمَّ إِلَیْکَ الْتَجَأْتُ[1].

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است، به نام خدا، من از تو به خدای رحمن پناه می‌برم اگر پرهیزگار باشی، یا غیر پرهیزگار، بستم به خدا شنوای بینا، گوش و دیده‌ات را، تو را تسلّطی بر من نیست و نه بر گوشم و نه بر چشمم و نه بر مویم و نه بر پوستم و نه بر گوشتم و نه بر خونم و نه بر مُخم و نه بر عصبم و نه بر استخوانم و نه بر دارایی‌ام و نه بر آنچه پروردگارم نصیبم نموده، پوشاندم بین خود و بین تو را به پوشش نبوّت که پیامبران خود را به آن پوشاندند، از حملات گردنکشان و فرعون‌ها، جبرئیل از جانب راستم و میکائیل از چپم و اسرافیل از پشت سرم و محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) از پیش رویم، خدا آگاه بر من است، تو را از من باز می‌دارد، شیطان را از من باز می‌دارد، خدایا نادانی‌اش بر بردباری‌ات غلبه نمی‌کند تا آرامشم را برهم زند و سبکم شمارد، خدایا پناهنده به تو شدم، خدایا پناهنده به تو شدم، خدایا پناهنده به تو شدم.

حکایت عجیب حرز امام رضا(علیه‌السلام(:

برای این حرز حکایت عجیبی است که آن را ابوالصّلت هروی [چنین] روایت کرده: مولایم علی بن موسی‌الرضا(علیه‌السلام) روزی در منزلش نشسته بود، فرستاده مأمون بر او وارد شد و گفت: امیر تو را می‌طلبد.

امام برخاست و به من گفت: مأمون در این وقت مرا نمی‌طلبد مگر برای کاری سخت و به خدا نمی‌تواند به من آسیبی برساند، به خاطر این کلمات که از جدّم رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به من رسیده.

ابوالصّلت گفت: همراه امام نزد مأمون رفتم، چون نظر حضرت به مأمون افتاد، این حرز را تا آخر خواند. وقتی که حضرت برابر مأمون قرار گرفت، مأمون به‌جانب آن بزرگوار نگریست و گفت: ای ابوالحسن، دستور داده‌ام صد هزار درهم به حضرتت بدهند و هر حاجتی داری بنویس.

چون امام برگشت، مأمون نظر در قفای امام کرد و گفت: اراده کردم من و اراده کرده است خداوند و آنچه خداوند اراده کرده بهتر بوده.

 

[1] - شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 138، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق؛ ابن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، محقق، مصحح، کرمانی، ابوطالب، محرر، محمد حسن، ص 33، قم، دار الذخائر، چاپ اول، 1411ق.