محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکَ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِ‏  بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْن‏

اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی جَاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِیعا

در این پست می خواهیم به بررسی حدیثی بپردازیم که افراد ضد اسلام در فضای سایر و شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک زیاد روی آن مانور می دهند. این حدیث تصور می شود که در مذمت ایرانیان است. اما با بررسی دقیق تر متوجه می شوم که خیر اینطور نیست که افراد از روی غرض و مرض یا از روی جهل و نادانی به مباحث علوم حدیث و رجال و ادبیات عرب اینچنین تصوری کرده اند که دعا می کنیم حالت دوم باشد.

متنی که عموما در فضای وب روی آن تبلیغ می شود از کتاب «سفینة البحار» تألیف شیخ عباس قمی(ره) صاحب کتاب مفتایح الجنان است.

اصل متن بدین ترتیب است:

«ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهترو بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد ، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.»

یکی از تصاویری که در اینترنت آمده است تصویر زیر است:

اما نقد و بررسی حدیث مذکور:

1- این حدیث از کتاب «سفینة البحار» تألیف شیخ عباس قمی(ره) آورده شده است. این کتاب در واقع معجم موضوعی کتاب شریف «بحارالأنوار» تألیف علامه مجلسی(ره) است. پس ما به اصل کتاب یعنی «بحارالأنوار» رجوع می کنیم.

2- این حدیث که محدث قمی آن را در «سفینة البحار» در مادّة «عجم» آورده، در بحارالانوار علامه مجلسی(ره) جلد 64، ص 176 ـ کتاب الایمان والکفر، باب «اصناف الناس فی الایمان» حدیث 13 نقل شده و مرحوم علامه مجلسی آن را از کتاب «معانی الاخبار» شیخ صدوق(ره) ص 403 نقل کرده است.

3- در متن حدیث آمده «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُول‏...» در اینجا طراح شبهه اینقدر سواد دینی و حدیثی نداشته و در نهایت جهالت خیال کرده چون لقب امام حسین(ع) اباعبدالله است پس این حدیث نیز از امام حسین(ع) است. در حالی که لقب امام صادق(ع) نیز اباعبدالله است و در متون حدیثی هر وقت حدیثی از اباعبدالله نقل شود؛ منظور امام صادق(ع) است نه امام حسین(ع). اگر حدیثی از امام حسین(ع) نقل شود اسم حسین(ع) در روایت می آید. البته این نکته هیچ تأثیری ندارد. چون ائمه(ع) کلهم نور واحد هستند و همگی معصوم هستند و اگر حدیثی را امام صادق(ع) فرموده باشند گو اینکه امام حسین(ع) فرمودند و بالعکس. اما تنها خواستیم جهالت و ناآگاهی طراح شبهه را نشان دهیم.

4- اصل متن حدیث بدین ترتیب است: 

«مع، معانی الأخبار بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ یُوسُفَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ ضُرَیْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ نَحْنُ قُرَیْشٌ وَ شِیعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَم»(بحارالأنوار ج64 ص176)‏

 

در ابتدای این حدیث لفظ «مع» آمده. این یعنی اینکه علامه مجلسی(ره) دارد حدیث را از کتاب «معانی الأخبار» شیخ صدوق(ره) نقل می کند. بعد از این لفظ نیز نام کتاب آمده.

ترجمه حدیث نیز بدین ترتیب است: «ما(یعنی اهل بیت(ع)) قریش هستیم؛ شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم»

علامه مجلسی(ره) در شرح این حدیث عبارتی دارد که در بحارالأنوار با عبارت «بیان» مشخص شده است. اصولا در کتاب بحارالأنوار هر وقت علامه(ره) بخواهد در مورد حدیثی توضیح دهد توضیح را با کلمه «بیان» شروع می کند.

اگر در تصویر نیز دقت شود پس از پایان روایت کلمه «بیان» آمده که طراح نادان شبهه خیال کرده این هم ادامه روایت است در صورتی که این توضیح علامه(ره) است در مورد روایت.

توضیح علامه(ره): 

«بیان: و شیعتنا العرب أی العرب الممدوح من کان شیعتنا و إن کان عجما و العجم المذموم من کان عدونا و إن کان عربا.» یعنی «عرب خوب اگر هست ، از شیعیان ما  است گر چه عجم باشد و عجم بد هر که هست ، از دشمنان ما است گر چه عرب باشد.»

 

پس در واقع علامه مجلسی(ره) اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیت(ع) و معتقدین به ولایت ایشان است حتی اگر عجم و غیر عرب باشند و منظور از عجم دشمنان ایشان و منکرین ولایت ائمه(ع) هستند حتی اگر عرب باشند و فرموده اند که ملاک دوستی اهل بیت عرب بودن یا نبودن نیست بلکه ملاک اعتقاد داشتن به اصل ولایت ائمه است. پس طبق توضیح علامه مجلسی که خود او این حدیث رانقل کرده منظور از این حدیث این نیست که عجم ها به خاطر عرب نبودنشان دشمن ائمه هستند.

اما طراح نادان شبهه اولاً کلمه «بیان» را به عنوان ادامه روایت فرض کرده و ثانیاً این کلمه را به معنی «روشن است» ترجمه کرده.

5- در فرهنگ عرب به همه افراد غیر عرب گفته می شده «عجم» مثل خود ما ایرانی ها که به همه افراد غیر ایرانی می گوییم «خارجی» امامنظور ما فقط اعراب نیستند بلکه همه غیر ایرانی ها هستند به همین گونه در عرب هم کلمه عجم به معنی غیر عرب است در صورتی که اشکال کننده آن را به معنی «ایرانی» ترجمه کرده است!! که این غرض ورزی او را می رساند.

6- اما در باب ادامه متن که گفته:«ایرانی ها را باید دستگیر کرد...» اگر در متن عربی دقت کنیم می بینیم پس از توضیح علامه(ره) آمده است: «سوء رأی الثانی فی الاعاجم» که اینهم طراح شبهه در ترجمه خویش نیاورده. و این نیز به معنی «سوء رأی دومی(یعنی عمر بن خطاب) در مورد اعاجم(یعنی عجم ها)» و واضح است که ادامه عبارت در مورد نظر عمر بن خطاب می باشد و ربطی به حدیث یا توضیح علامه مجلسی(ره) ندارد.

7- ادامه متن عربی که در تصویر است بدین شرح است: 

« سوء رأی الثانی فی الاعاجم لمّا ورد سَبیُّ الفُرسْ الی المدینة أرادَ الثّانی أنْ یبیعَ النّساء وأنْ یَجْعلَ الرّجالَ عبید العرب و عَزَم عَلی أنْ یَحْمِلَ العلیل والضّعیف والشّیخ الکبیر فی الطّواف»

 

اما در اینجا نیز طراح شبهه با غرض ورزی تمام ادامه متن شیخ عباس(ره) را نیاورده. کل متن به شرح زیر است: 

«لمّا ورد سَبیُّ الفُرسْ الی المدینة أرادَ الثّانی أنْ یبیعَ النّساء وأنْ یَجْعلَ الرّجالَ عبید العرب و عَزَم عَلی أنْ یَحْمِلَ العلیل والضّعیف والشّیخ الکبیر فی الطّواف و حَوْلَ البیت علی ظهورهم، فقال امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): اِنّ النّبی (صلی‌الله علیه وآله وسلم) قال: اکرمُوا کریمَ قومٍ وإنْ خالفوکم وهؤلاء الفُرس حُکماءٌکرماء فقد ألْقوا إلینا السّلام ورَغَبوا فی الإسلام وقد إعتقتُ منهم لوجهِ الله حَقّی و حَقّ بنی هاشم ... الخ»

 

ترجمه:

«وقتی اسراء فارسی زبان (ایرانیان) را به مدینه آوردند، دوّمی (عمر بن الخطاب) خواست زنهای آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و بردة عرب قرار دهد و تصمیم گرفت افراد معلول و ناتوان و پیرمرد را در طواف و اطراف بیت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ایرانیانِ به بردگی گرفته شده) کند. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه‌السلام) فرمود: به راستی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: کریم هر قومی را احترام کرده، گرامی دارید هر چند با شما مخالف باشند، این در حالی است که ایرانیان مردانی حکیم و دانشمند و انسانهایی با شخصیت و با کرامت‌اند، آنها بر ما سلام کرده و درود فرستاده و میل به اسلام پیدا کرده‌اند. و من سهم غنیمت خودم و حق بنی‌هاشم از آنها را، برای خوشنودی خدا آزاد کردم!!»

 

حال دوستان قضاوت کنید کسی که با ایران و ایرانیان دشمن بوده ائمه(ع) بوده اند یا عمر و پیروانش؟!

ملاحظه می‌کنید: آنچه در نوشتة تایپ شده در مورد ایرانی‌ها به امام حسین(ع) نسبت داده شده! رأی و نظر عمر بن الخطاب است که خواسته زنهای آنها را بفروشد و مردان آنها را غلام و برده عرب قرار دهد! و امام امیرالمؤمنین(ع) با او مخالفت کرده و ایرانی‌ها را مردمانی دانشمند و حکیم و افرادی باکرامت و شخصیت می‌شمارد و آنها را شایسته احترام می‌انگارد.

و صاحب برگه چاپ شده، با غرض ایجاد بغض و کینه در ایرانیان نسبت به امام حسین(ع)، اولاً حدیث امام صادق(ع) را ـکه مقصود از آن را توضیح خواهیم دادـ به دروغ به امام حسین(ع) نسبت می‌دهد و ثانیاً رأی و اقدام عمر بن الخطاب را به عنوان تتمة سخن آن حضرت ترجمه می‌کند و روشن است که این اقدام، خیانت و دروغی آشکار است.

8- اما در مورد حدیث:

اولاً سند حدیث دارای اشکال است یعنی هر چند راوی اصلی حدیث، ضریس بن عبدالملک، از اصحاب امام صادق(ع) موثق شمرده شده است؛ اما در سند او عثمان بن جبلة قرار گرفته که مجهول است و همچنین سلمة بن الخطات در سند او هست که نجاشی متخصص فن رجال، می گوید: او در حدیث  ضعیف است.

در حالی که حدیث معتبر حدیثی است که تمام سلسلة روات آن، لااقل توثیق داشته باشند. در نتیجه از نظر علم رجال شناسی، حدیث جزو احادیث ضعیف به شمار می‌آید.

ثانیاً معنای حدیث زمانی روشن می‌شود که تحقیقی در معنای کلمة «عرب» و «عجم» در لغت داشته باشیم و با ملاحظه سایر سخنان ائمه(ع) در مورد عجم‌ و مخصوصاً ایرانی‌ها به مقصود آن حضرت در این حدیث، پی ببریم:

در لغت عرب از جملة معانی کلمة «عَرَب و عَرِب» عبارت است از: کسی که فصیح سخن بگوید، خالص باشد، صاف و یک دست باشد لکنت زبان نداشته باشد و مقصود دیگری را خوب فهمیده و به دیگران منتقل کند.

و معنای عجم و عجمی عبارت است از: غیر عرب، کسی که نتواند فصیح سخن بگوید چه عرب باشد چه غیر عرب، فرد کاملاً بی‌اطلاع و کسی که منکر حقیقتی شود و اعجم به کسی گویند که: لال، زبان بسته، گنگ یا بی‌عقل باشد.

با توجه به آنچه در کتب لغت دربارة معنای این دو واژه (عرب و عجم) ذکر گردید، مقصود امام صادق(ع) از حدیث فوق چنین می‌شود:

ما قریش هستیم، یعنی باشخصیّت‌ترین، فهمیده‌ترین، خالص‌ترین و خوش لهجه‌ترین مردم هستیم، چرا که قریش برترین نژاد در میان نژادهای مختلف عرب، و بنی‌هاشم برترینِ قریش و ائمه اطهار علیهم‌السلام برترین بنی‌هاشم بودند. سپس می‌فرماید:

شیعیان ما عرب، یعنی افراد صاف، خالص و بی‌غل و غش هستند، فصیح سخن گفته، مقصود ما اهل بیت علیهم‌السلام را خوب فهمیده و هنگام تفهیم به دیگران با بیانی فصیح و سخنی شیوا مقصود ما را به دیگران منتقل می‌کنند؛ خواه از نژاد عرب باشند یا عجم.

 

و دشمنان ما عجم، یعنی: افراد بی‌اطلاع از مبانی فکری ما اهل بیت و انسانهای بی‌عقلی هستند که حقایق را منکر شده، با ما که برای هدایت و سعادت بشر آمده‌ایم دشمنی کرده، مقصود ما را نمی‌فهمند و هنگام انتقال به دیگران، سخن ما را به راستی و درستی با لهجه‌ای فصیح و قابل فهم به مخاطبان خود، منتقل نمی‌کنند؛ خواه از نژاد عرب باشند یا عجم.

 

و این معنا برای سخن امام صادق(ع)، با آنچه در خارج اتفاق افتاده نیز مطابقت دارد. زیرا در عصر خود امامان (ع)، تمام کسانی که با آنها دشمنی کرده و عاقبت مسمومشان کردند و به شهادت رساندند، همگی انسانهای نفهم و بی‌شعور از نژاد عرب بودند که منکر مقام و شخصیت امامان علیهم‌السلام بودند. این در حالی است که هیچ یک از عجم‌، از جمله ایرانی‌ها در به شهادت رساندن آن بزرگواران دخالتی نداشتند. هم چنان که همة اعراب هم دشمن امامان نبودند. بلکه در میان نژادهای مختلف عرب شیعیان فراوانی بودند که دارای فهم و شعور و ادب و محبّت بوده و ارادت خود را به اشکال مختلف به آن بزرگواران اظهار می‌کردند. از سوی دیگر، در میان عجم‌ها چه ایرانی و چه غیر ایرانی، شیعیان مخلص، فهمیده و بی‌غلّ و غشی بوده و هستند که ارادت خویش را در تمام عرصه‌ها به امامان دوازده گانه شیعه اظهار می‌کردند و در رأس همه آنها سلمان فارسی است که قلّه ده درجة ایمان را فتح کرده و به بهترین و برترین محبت و معرفت و اطاعت نسبت به امام زمان خویش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و فرزندان معصومش (ع) دست یافت و افتخار بزرگی برای ایرانیان آفرید.

حدیث معروف «سلمان منا اهل البیت» گواه این مطلب است. در یکی از همین احادیث آمده:«قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ قَالَ بَخْ بَخْ سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ مَنْ لَکُمْ بِمِثْلِ لُقْمَانَ الْحَکِیمِ عَلِمَ عِلْمَ الْأَوَّلِ وَ الْآخِرِ ـــــ گفت یا ولى حضرت قادر حنان مرا از حقیقت احوال سلمان رضى اللَّه عنه مخبر و مطلع گردان. امیر المؤمنین علیه سلام الملک الدیّان فرمود:که‏ بخ بخ‏ سلمان از اهل بیت ما است و کیست در میان شما مثل لقمان حکیم که عالم علم اولین و آخرین بود»(                       الإحتجاج على أهل اللجاج ج1 ص260)

این نص است بر آنکه لقمان این امت محمد علیه السلام سلمان فارسى رضى اللَّه عنه است و او عالم و مطلع بعلم اولین و آخرین است‏.

همچنین در قرآن کریم داریم:

«وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ (193) عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفی زُبُرِ الْأَوَّلینَ (196) أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنی إِسْرائیلَ (197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمینَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنینَ (199) کَذلِکَ سَلَکْناهُ فی قُلُوبِ الْمُجْرِمین ـــــ  این(قرآن) از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است (192) روح الامین آن را نازل کرده است... (193)  بر قلب تو، تا از انذارکنندگان باشى (194)  آن را به زبان عربى آشکار(نازل کرد) (195) و آن در کتابهاى پیشینیان نیز آمده است (196 آیا همین نشانه براى آنها کافى نیست که علماى بنى اسرائیل بخوبى از آن آگاهند؟! (197)هر گاه ما آن را بر بعضى از عجم (غیر عربها) نازل مى‏کردیم... (198)  و او (آن عجم) آن را بر ایشان (اعراب) مى‏خواند، به آن ایمان نمى‏آورند  (199)  (آرى،) این گونه(با بیانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مى‏کنیم»(سوره شعراء)

 

در تفسیر قمی ذیل آیه ی مذکور از امام صادق (ع) نقل نموده که: 

«لَوْ نُزِّلَ الْقُرْآنُ عَلَى الْعَجَمِ مَا آمَنَتْ بِهِ الْعَرَبُ وَ قَدْ نُزِّلَ عَلَى الْعَرَبِ فَآمَنَتْ بِهِ الْعَجَمُ فَهَذِهِ فَضِیلَةُ الْعَجَم‏ ــــ اگر قرآن بر عجم نازل مى‏شد، عرب به آن ایمان نمى‏آورد ؛ حال آنکه به عرب نازل شده و عجم به آن ایمان آورده است و این فضیلت عجم مى‏باشد»(بحار الأنوار ، ج‏64، ص174)

 

و این حدیثی است که محدّث قمی آن را در کتاب سفینه البحار خود، قبل از آن حدیث، نقل کرده، حال چگونه ممکن است امام صادقی که اینگونه برای عجم از جمله ایرانیان، فضیلت قائل است، در حدیث بعد ایرانیان را دشمنان خود بشمارد؟!

تاریخ نیز گواه است که اسلام را عجمها شکوفا نمودند. لذا اگر به تاریخ علوم اسلامی نظر فرمایید خواهید یافت که حتّی بزرگترین علمای ادبیات عرب نیز ایرانیان بوده اند. کسانی چون زمخشری ، خلیل نحوی ، سیبویه و همه ایرانی بوده اند. حتّی بزرگان حدیث شیعه و سنّی نیز اکثراً ایرانی اند. لذا به جرأت می توان گفت که عربها اسلام را رها نمودند و عجمها آن را از جان و دل پذیرفته و در شکوفا نمودنش کوشیدند. خداوند متعال نیز در قرآن کریم خبر داده که روزی عربها اسلام را رها خواهد نمود و عجمها آن را پذیرا خواهند شد.

خداوند متعال می فرماید:

«... إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ  ــــ و هر گاه سرپیچى کنید، خداوند گروه دیگرى را جاى شما مى‏آورد پس آنها مانند شما نخواهند بود»(محمد:38)

 

و فرمود:

«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ شَیْئاً إِنَّ رَبِّی عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَفیظٌ  ــــ پس اگر روى برگردانید، من رسالتى را که مأمور بودم به شما رساندم؛ و پروردگارم گروه دیگرى را جانشین شما مى‏کند؛ و شما کمترین ضررى به او نمى‏رسانید؛ پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چیز است »(هود:57)

 

ابوهریره ـ که خود از اعراب متعصّب و مخالف شیعه است ـ درباره ی آیه 38 محمّد (ص) نقل نموده که:

«أَنَّ نَاساً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ذَکَرَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ کَانَ سَلْمَانُ إِلَى جَنْبِ رَسُولِ اللَّهِ فَضَرَبَ ص یَدَهُ عَلَى فَخِذِ سَلْمَانَ فَقَالَ هَذَا وَ قَوْمُهُ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ کَانَ الْإِیمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَیَّا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِس‏ ــــ چند تن از اصحاب رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله گفتند: یا رسول اللَّه کیانند آنان که خدا در قرآنش یاد کرده ؟ و سلمان در پهلوى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بود و آن حضرت دست بر ران سلمان زده و فرمودند: این است و قومش. سوگند به آن که جانم به دست اوست، اگر ایمان آویزان به ستاره ی ثریا باشد مردانى از فارس به آن دست می یابند.»(بحار الأنوار ،ج‏64،ص168)

 

آیا ایرانیانی که اینگونه و تا این حد مورد تعریف و ستایش پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم قرار می‌گیرند، چگونه فرزند و وصیّ ششم او امام صادق (ع)(یا به تعبیر صاحب برگه منتشر شده امام حسین علیه السلام!) آنها را دشمنان خود می‌شمارد؟!

امام صادق (ع) نیز در تفسیر آیه ی مذکور فرمودند:

«قَدْ وَ اللَّهِ أَبْدَلَ بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمُ الْمَوَالِیَ ــ به خدا سوگند ، به قطع و یقین خداوند به جای آنها (اعراب) قوم دیگری را آورده است ؛ که بهتر از اعرابند ؛ و انها موالی اند»(بحار الأنوار ،ج‏64،ص168)

 

اعراب ، ایرانیان را بعد از حمله ی عمر بن خطّاب به ایران ، موالی می گفتند. در نقلها نیز آمده که چون عمر بن خطّاب از طریق روایات می دانست که ایرانیان شیعیان علی بن ابی طالب (ع) خواهند شد ، لذا هنگام فتح ایران ، دستور کشتار آنها را صادر نمود. تواریخ اهل سنّت به تفصیل این جنایات را نوشته اند. لذا ایرانیان در زمان وی ایمان نیاوردند تا هنگام حکومت امیرمومنان (ع) فرارسید.

خداوند متعال فرمود:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ  ـــــ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانى نمى‏رساند) ؛ خداوند جمعیّتى را مى‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان(نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد مى‏کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد مى‏دهد؛ و وسعت دهنده ی علیم است.»(المائدة:54)

 

«عن رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ  قَالَ الْمَوَالِی ـــ مردی گوید: از امام صادق (ع) درباره ی آیه ی « فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ » سوالم نمودم. فرمودند: آنها موالی (عجمها) می باشند.»(بحار الأنوار ،ج‏64 ،ص181) 

 

طبق این روایت نیز خداوند متعال به هنگان نزول قرآن خبر داده که روزی ایرانیان مسلمان و تابع اهل بیت (ع) خواهند شد ؛ و از دین خدا حمایت خواهند نمود. حال ای اهل بینش انصاف دهید که چنین نشده؟! آنانکه قرآن به زبان آنهاست چه از اسلام فهمیده اند و مردم ما چه از آن آموخته اند؟   

«قَالَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ مَنْ لَمْ یَکُنْ عَرَبِیّاً صَلْباً وَ مَوْلًى صَرِیحاً فَهُوَ سِفْلِیٌّ فَقَالَ وَ أَیُ‏ شَیْ‏ءٍ الْمَوْلَى الصَّرِیحُ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مَنْ مُلِکَ أَبَوَاهُ قَالَ وَ لِمَ قَالُوا هَذَا قَالَ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص مَوْلَى الْقَوْمِ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا بَلَغَکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَنَا مَوْلَى مَنْ لَا مَوْلَى لَهُ أَنَا مَوْلَى کُلِّ مُسْلِمٍ عَرَبِیِّهَا وَ عَجَمِیِّهَا فَمَنْ وَالَى رَسُولَ اللَّهِ ص أَ لَیْسَ یَکُونُ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهُمَا أَشْرَفُ مَنْ کَانَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ کَانَ مِنْ نَفْسِ أَعْرَابِیٍّ جِلْفٍ بَائِلٍ عَلَى عَقِبَیْهِ ثُمَّ قَالَ ع مَنْ دَخَلَ فِی الْإِسْلَامِ رَغْبَةً خَیْرٌ مِمَّنْ دَخَلَ رَهْبَةً وَ دَخَلَ الْمُنَافِقُونَ رَهْبَةً وَ الْمَوَالِی دَخَلُوا رَغْبَةً  ـــــــ مردى به امام صادق علیه السّلام گفت: مردم می گویند:هر که عربى اصل یا مولا و وابسته صریح نباشد سفلى (دون مایه) و زبون است. امام پرسیدند: وابسته ی صریح کدام است؟ و آن مرد گفت: آنکه پدر و مادرش مملوک (برده) بودند و او آزاد شده است. امام فرمودند: براى چه این را گویند؟ مرد گفت: براى اینکه رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرموده اند: مولا و آزاد کرده مردمى از خود آنهایند. امام فرمودند: سبحان اللَّه ! آیا نرسیده به تو که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمودند: منم مولاى هر که مولا ندارد و منم مولاى هر مسلمان از عرب و عجم. پس آنکه مولا و وابسته ی رسول خداست آیا از خود رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نیست؟! و آنگاه فرمودند: کدامیک شریفترند؟ آنکه از خود رسول خداست یا آنکه از خود یک عرب جِلف است که بر پاشنه‏هاى خویش ادرار می کند؟! و آنگاه فرمودند: آنکه با میل قلبی مسلمان شده بهتر از آن کسی است که از ترس مسلمان شده ؛ و منافقان (اعراب منافق) از ترس مسلمان شدند و موالى (عجمها) از روی میل خود مسلمان گشتند.» (بحار الأنوار ، ج‏64، ص169)

 

امام رضا (ع) فرمودند:

«النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَرَبِیٌّ وَ مَوْلًى وَ عِلْجٌ فَأَمَّا الْعَرَبُ فَنَحْنُ وَ أَمَّا الْمَوْلَى فَمَنْ وَالانَا وَ أَمَّا الْعِلْجُ فَمَنْ تَبَرَّأَ مِنَّا وَ نَاصَبَنَا ـــــ مردم بر سه گروه هستند، عرب ، مردمان آزاده شده ، و راهزنان و اشرار. عرب ما هستیم ، و موالى و آزادشده‏ها دوستان ما هستند ، و ناصبیان و دشمنان ما هم اشرار مى‏باشند.» (بحار الأنوار، ج‏64،ص176)

 

امام صادق(ع) نیز فرمودند:

«نَحْنُ الْعَرَبُ وَ شِیعَتُنَا الْمَوَالِی وَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَج‏ ــــ عرب ما باشیم، و شیعه ی ما موالى هستند ، و مردمان دیگر مگس دم باد هستند»(بحار الأنوار،ج‏64،ص181)

 

علاوه بر این امام صادق علیه‌السلام خلیفة آن خدایی است که همه بندگانش را با یک چشم نگریسته و گرامی‌ترین آنها را با تقواترین آنان می‌شمارد، آن جا که می‌فرماید:

«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرــــ اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بى‏تردید، خداوند داناى آگاه است.»(الحجرات:13)

 

چگونه ممکن است، امام صادقی که خلیفه چنین خدایی است تمام عرب را بی هیچ قید و شرطی شیعه خود بداند و تمام عجم را دشمن خود بداند؟!

بنابراین با توجه به موارد کاربرد کلمة (عرب و عجم) در لغت عرب و همچنین آیات و روایاتی که بخشی از آن از نظر خواننده گرامی گذشت، ظاهر حدیث یاد شده مقصود نیست بلکه مقصود امام علیه‌السلام از حدیثی که دستاویز صاحب برگه قرار گرفته است، همان است که در سطوری قبل از این، بدان اشاره شد.

از خداوند خواستاریم که همه ما را از شیعیان و عزاداران مخلص ابا عبدالله الحسین(ع) قرار دهد و روز به روز بر معرفت و محبت و اطاعت ما نسبت به آن امام پاک و معصوم بیافزاید.

و آنان که سعیشان بر قطع ارتباط شیعیان مخصوصاً ایرانیان، با آن مولای مهربان است، چنانچه قابل هدایت نیستند، نسلشان را قطع و ریشة آنان را بسوزاند. إن شاء الله. 

 



برگرفته شده از وب‌نوشت http://borhan.blog.ir

نظرات  (۱۳)

نادانی و تکیه بر بشارت و امیدهای واهی بیش از دانائی احساس امنیت و سرخوشی می آورد. به همین دلیل است که حسن صباح با دادن حشیش به پیروانش آنان را به ناممکن ترین فداکاری ها وادار می کرد و به همین دلیل است که بچه ها و تونوانان چشم و گوش بسته خونسردانه با آتش بازی می کنند و زیر بمباران هم به خواب ناز فرو می روند. به همیل دلیل است که حیوانات بی شعور پشت سر هم بی هیچ واهمه ای از میدان مین می گذرند. و به همین دلیل است که انسان الکل می نوشد تا اندوه و خطر را فراموش کند و شادی و سرخوشی اش همراه با خشونت و پرخاشگری افزون گردد. و به همین دلیل است که سوداگران جان مردم عامی و بی تمیز را با حربه دنیای غیب، منجی عالم، دعواهای حیدری، جاروجنجال، ریتم مهیب طبل، سرنا و کوس از خود بیخود می کنند و اندیشه پوچ، بی اعتبار و نیز زیان آوری را در جان آنان می دمند. و هرکس که دستشان را رو کرد خاموش یا تکفیر می کنند. به سرنوشت منصور حلاج، ابوجهل، کسروی، سلمان رشدی و... نگاه کنید. و به همین دلیل است که سوداگران دنیای سرمایه داری با بکارگیری رسانه های بانفوذ و نیرومند و اجیرکردن هنرفروشان توانا با موسیقی، فیلم، نشریات، تلویزیون و...مخ مسحورشدگانشان را می شویند.
   امیدوارم این بحث های سست پایه کلیشه ای که قرن هاست با تکیه بر احادیث بی پایه تر، خرافات، پریشان گوئی و نشانه هائی که در آن ها فراخوانی به تقلید و اطاعت کورکورانه به جای اندیشه، رایزنی و موشکافی آخرین استدلال های اندیشمندان و فلاسفه بزرگ با شدت و حدت تبلیغ و توجیه می شود هرچه زودتر پایان پذیرد و مردم بیگناه ما طعم دانائی، راستی و درستی را بچشند و پست هائی مانند بسیاری از پست های بالا بیشتر و ژرف تر به نگاهی دقیق برسند تا مردم دریابند گیریم که چنین حدیث هائی ثابت شد یا نشد چه به درد ما می خورد؟ همه شان خوب یا بد، زشت یا زیبا، ستمگر یا ستمکش، برحق یا بناحق رفته اند و ما مانده ایم با هزاران سختی و کیلومترها عقب ماندگی. کدامیک از آن بزرگان و رهبران دینی هستند که ما را یاری کنند؟ آیا مدعیان جانشینی آن ها توانسته اند ما را از جزئی ترین بن بست های کنونی رد کنند؟ چرا به جهانی شدن نمی اندیشیم؟ چرا فاشیزم را دامن می زنیم؟ چرا اندیشه جرم است؟ و چرا آری گفتن به خزعبلات و شرکت در آئین های واپسگرایانه ارزش بشمار می آید؟ و... هزاران چرای دیگر. من به راست یا دروغ این جور چیزها باور ندارم. من می گویم ایرانی، عرب، ترک، شرقی، غربی و... همه در یک کشتی نشسته ایم و باید پارو بزنیم تا به ساحل امن و امان برسیم و حربه ما دوستی بر پایه خرد، یگانگی، راستی و درستیست. بقیه صوت ها انگل هستند.
پاسخ:
سلام
 انسان به اندیشیدن و تفکر انسان است. آنچه شما از اعتقادات دینی که برپایه اندیشه است و علم نقد کردید غیر منصفانه است.  شما می خواهید که آزاد و رها باشید بدون اینکه در محدویت قرار بگیرید انتظاری است که هرگز دست نایافتنی است.
آنان که رشادت می کنند ایثار می کنند در راه خدا جان خود را تقدیم می کنند اگر از سر نا آگاهی چنین کاری را انجام می دهند باخته اند ولی واقعیت این است که بسیاری از اینان با نهایت آگاهی گزینه های سخت را انتخاب کرده اند.
شما می خواهید همه چیز رها باشد و داخل در دایره عبودیت و بندگی پروردگار قرار نگیرد و این کمال طغایانگری در برابر باری تعالی است.
دوست عزیز
چرا شما خود را بهتر از همه می دانید ؟
این همه جمعیت جهانی که اعتقادات راسخ دینی دارند همه بدند؟  همه توهم می زنند؟ همه...
اگر جنابعالی مطالعه عمیق در منابع علوم چه منابع وحیانی چه منابع تجربی( انسانی) می داشتید چنین قضاوتی نمی کردید.
یک جمله:
 ما خدا داریم  و تحت تدبیر او برنامه او هستیم برنامه او برای رشد و کمال ما است که در قالب دین عرضه می شود.  خروج از حدود بندگی عین طغیان در برابر ذات باری تعالی است.
خدا کسی است که به من و شما قدرت تفکر، تحلیل، نوشتن، و...داده که اگر همین الآن از ما بگیرد دیگر کسی نمی تواند به ما کمک کند.
امیدوارم این بحث های سست پایه کلیشه ای که قرن هاست با تکیه بر احادیث بی پایه تر، خرافات، پریشان گوئی و نشانه هائی که در آن ها فراخوانی به تقلید و اطاعت کورکورانه به جای اندیشه و آخرین استدلال ها از ناحیه اندیشمندان و فلاسفه بزرگ با شدت و حدت تبلیغ و توجیه می شود هرچه زودتر پایان پذیرد و مردم بیگناه ما طعم دانائی، راستی و درستی را بچشند و پست هائی مانند پست بالا بیشتر و ژرف تر به نگاهی دقیق برسند تا مردم دریابند گیریم که چنین حدیث هائی ثابت شد یا نشد چه به درد ما می خورد؟ همه شان خوب یا بد، زشت یا زیبا، ستمگر یا ستمکش، برحق یا بناحق رفته اند و ما مانده ایم با هزاران سختی و کیلومترها عقب ماندگی. کدامیک از آن بزرگان و رهبران دینی هستند که ما را یاری کنند؟ آیا مدعیان جانشینی آن ها توانسته اند ما را از جزئی ترین بن بست های کنونی رد کنند؟ چرا به جهانی شدن نمی اندیشیم؟ چرا فاشیزم را دامن می زنیم؟ چرا اندیشه جرم است؟ و چرا آری گفتن به خزعبلات و شرکت در آئین های واپسگرایانه ارزش بشمار می آید؟ و... هزاران چرای دیگر. من به راست یا دروغ این جور چیزها باور ندارم. من می گویم ایرانی، عرب، ترک، شرقی، غربی و... همه در یک کشتی نشسته ایم و باید پارو بزنیم تا به ساحل امن و امان برسیم و حربه ما دوستی بر پایه خرد، یگانگی، راستی و درستیست. بقیه صوت ها انگل هستند.
پاسخ:
سلام دوست عزیر 
 در تایید سخن شما عرض می کنم که آنچه ملاک برتری است تقوی است نه قومیت و قبیله و عشریه و زبان و ....
سلام من یک زبان شناس هستم. بحث لغوی موضوع به این مبحث نمی خورد. عرب همان قوم عرب می رساند و قوم عجم. این در ارتباط معنایی جمله موجود است. وقتی می گوید ما از قریشیم یعنی بقیه ماجرا هم بر اساس قوم گفته شده است. در ضمن علامه مجلسی هم به طور ضمنی این قرائت را قبول دارد چون ماجرای عمر و اسرای ایرانی را آورده. بجز این در ادبیات دینی و قران که ذکر کردی نیز اینطور است و احادیث معتبری داریم که می گویند لسان اهل بهشت عربی است .... در پایان هر نوع طبقه بندی ای از انسانها ممنوع است.عرب و موالی و....چه معنی دارد!!!!
۰۶ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۴ یک بیسواد افراطی منحرف
1- حدیث فوق جعلی است. فقط جمله " نَحْنُ قُرَیْشٌ وَ شِیعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَم" از امام حسین علیه السلام نقل شده است و بقیه جملات از عمر بن خطاب است.
 وقتی اسراء فارسی زبان (ایرانیان) را به مدینه آوردند، دوّمی (عمر بن الخطاب) خواست زنهای آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و بردة عرب قرار دهد و تصمیم گرفت افراد معلول و ناتوان و پیرمرد را در طواف و اطراف بیت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ایرانیانِ به بردگی گرفته شده) کند. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) فرمود: به راستی پیامبر اسلام (ص) فرمود: کریم هر قومی را احترام کرده، گرامی دارید هر چند با شما مخالف باشند، این در حالی است که ایرانیان مردانی حکیم و دانشمند و انسانهایی با شخصیت و با کرامت‌اند، آنها بر ما سلام کرده و درود فرستاده و میل به اسلام پیدا کرده‌اند. و من سهم غنیمت خودم و حق بنی‌هاشم از آنها را، برای خوشنودی خدا آزاد کردم


2- دقت کنید که این اصل حدیث مورد نظر هم که فاقد جملات اضافی عمر بن خطاب
است شبیه همان  احادیثی است که روایت می کند سیاه وارد بهشت نمی شود و یا
پیرزن و پیرمرد وارد بهشت نمی شود یا غیر عرب وارد بهشت نمی شود و...که
توضیحش این است که همه کسانی بهشتی می شوند اگر سیاه باشند سفید محشور می
شوند و اگر پیر بوده اند جوان می شوند و اگر غیر عرب بوده اند عرب زبان
محشور می شوند چرا که در بهشت نقص راه ندارد. کمال زیبایی پوست در سپیدی
است و کمال عمر در جوانی است و کاملترین و بی عیب ترین زبان از نظر
دستوری هم عربی است .
لهذا روزی پیرزنی نزد پیامبر رفت و از ایشان پرسید من هم اهل بهشت می
شوم! ایشان به شوخی گفتند عجوزه ها وارد بهشت نمی شوند که آن زن غمگین شد
اما بلال که حاضر بود گفت پیامبر فرمود سیاه هم وارد بهشت نمی شود که
وقتی معنی این حدیث را از ایشان پرسیدم گفتند یعنی با صورت سفید وارد
بهشت می شود. پیر هم جوان وارد بهشت می شود.

لهذا شیعیان ائمه علیهم السلام همه عرب زبان وارد بهشت می شوند در حالی
که دشمنان اهل بیت علیهم السلام در بین  دوزخیان هستند که  مطابقا سایر
روایات عرب زبان نیستند.
پاسخ:
سلام منون از نظرتان. دلیل جعلی بودن را مستندا ارسال نمائید.
۱۷ مهر ۹۴ ، ۱۷:۲۳ دوست دار اهل بیت
خطاب به آقای کیامنش
بعد از وفات پیامبر خلافت از دست صاحب اصلی اش غصب ودست نا اهلان افتاد
وآن ها نیز بدعات زیادی وارد اسلام کردند که یکی از آن ها همین فتوحات بود 
گروه تروریستی تکفیری داعش نیز فیلم فتوحات خلافای سه گانه عرب است وکتاب تاریخ طبری و مقدمه ابن خلدون  و تاریخ خلفاو... سندی معتبر در این باره است
۲۸ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۲۵ نحن انصار الحسین
برادران این حدیث سندیت ندارد وساخته کوروش پرستان وضد انقلاب ها است
گول آن هارا نخورید
دشمن امروزه از هر ابزاری میخواهد برای دست یابی به اهداف شوم خود استفاده کند
ومهمترین هدفش اختلاف بین عرب وایرانی وشیعه وسنی است
بد نیست جنایات لشگریان عمر خطاب را با داعش امروز مقایسه کنیم
قوت وخوراک سپاهیان عمربه فرماندهی خالد بن ولید از خون ایرانیان تأمین میشد
در نبرد نهاوند به قدری زن ودختر از ایرانیان به بردگی واسارت رفت که تعداد در هیچ منبعی ذکر نشده
در بلخ برای این که به نماز روزه مردم نظارت کنند در هر خانه ای یکی دو عرب میگذاشتند
عمر بن خطاب پیشوا ومقتدای داعشیون هست
حمله به ایران گسترش اسلام یا همان دین خداست و هیچ ربطی به نژاد خواصی نداده و این که علی (ع) با عمر بن خطاب مشاوره کرده دور از ذهن نیست 

اگه مردید جوابشو بدید
جناب علیرضا بهتره برید نهج البلاغه روبخونید
وقتی عمر قصد داشت در حمله به ایران خودش فرماندگی رو بهده بگیره 
حضرت علی انو از این کار منع کرد وگفت تو خلیفه اگه چیزیت بشه همه از هم میپاشیم این سخن تو نهج البلاغه اومده
کی گفته که اهل بیت در جنگ مشاوره دادن یا شرکت داشتند البته همه میدانیم که اهل بیت خودشان در مهارت جنگی سری تو سرا بودن و می فهمیم که این مطلب درست نمیتونه باشه نکته دوم اینه که اگه اهل بیت با ایرانیان بد بودن مثل عمر و ابوبکر یا معاویه ایرانیان پشتیبان امامان معصوم نمی شدند و جز فرقه ایی دیگر مانند اهل سنت می شدند یا خوارج!!!        پس می فهمیم که هنگامی که امام علی یا امام حسن که خلیفه شدند در میابیم که از نظر رفتارشان با ایرانیان تفاوتی با خلفای دیگر بوده که مردم ایران شیفته ی آنان شدند در مورد امام حسین نیز که آن حضرت نیز فرزند امام علی و برادر امام حسن است و تحت تاثیر آن ها باید عمل کند ومی فهمیم که این احادیث شایعاتی بیش نیست که روحانیان سنی تند خو وافرادی مانند آن ها ساختند البته این جهت توئین به هموطنان اهل سنت نیست در هر فرقه ایی همچین افرادی هستند الکی نیست که در این کشور 72ملیون شیعه و5ملیون سنی ست
چرا کسی جواب نمیده لابد موندید چی بگید
۳۱ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۴ پارسی نژاد
لطفا بفرمایید اگه اهل بیت تو حمله به ایران نقش نداشتن پس چرا به عمر مشاوره دادن
پاسخ:
مشاوره دادند که خطاهای آقایان نره بالا. در واقع با مشورت مدیریت جنگ به نفع ایرانیان شد 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی