محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

۳۲۹ مطلب با موضوع «اخلاق» ثبت شده است

آنکه هم خود هم دیگران را نجات می دهد به از آنکه فقط خود را نجات می دهد.

در این خصوص روایت شده است:

 

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا فَقِیهٌ رَاوِیَةٌ لِلْحَدِیثِ وَ الْآخَرُ عَابِدٌ لَیْسَ لَهُ مِثْلُ رِوَایَتِهِ فَقَالَ الرَّاوِیَةُ لِلْحَدِیثِ الْمُتَفَقِّهُ فِی الدِّینِ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ لَا فِقْهَ لَهُ وَ لَا رِوَایَةَ»[1]؛

 از امام صادق(ع) از دو شخصی که یکی فقیه و راوی حدیث است و دیگری که فقط عابد است، سؤال شد، امام فرمود:

عالم دین‌شناس برتر از هزار عابدی است که فقیه و راوی حدیث نیست!


به همین دلیل است که سعدی در این رابطه می‌گوید:

 

صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را
گفت آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج
وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را[2]



[1] - صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد ص، محقق، مصحح، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی،‏ ج ‏1، ص 8، قم،‏ مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.

[2] - سعدی، گلستان، باب دوم، حکایت 37.


در سال 88 که مشرف شده بودم به زیات امام رضا علیه السلام، در بازار رضای مشهد مقدس قدم می زدم که موسیقی مبتذل جوانی که از موبایلش شنیده می شد دلم رو نا آرام کرد.

به سمت جوان رفتم وگفتم:

سلام جوون چرا موسیقی حرام؟

جوان: مگه حرامه؟

گفتم :بله حرامه مخصوص مجالس لهو و لعبه همه مراجع فتوای حرمتشو دادن.

به جون گفتم:

بچه کجایی؟مشهدی هستی یا زائری؟

گفت:بچه اصفهانم وزائر.

گفتم: فکر کن امام رضا علیه السلام یک نامه برات فرستاده که فلانی از اصفهان پاشو و به زیارت من بیا و شما هم جواب آقا رو دادی و اومدی و حالا تو خونه امامی بعد شما تو محضر امام موسیقی حرام بذاری چه اتفاقی می افته؟ فکر می کنی امام خوشحال می شه؟

سکوت دوربری های جوان رو گرفته بود و نم نم اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت:

ببخشید آقا غلط کردم.

گفتم:از امام معذرت بخواه و رسم مهمانی رو بجا بیار و بدون امام هر لحظه ما رو می بینه.

دوستان در دعای اذن دخول حرم امام رضا علیه السلام می خوانیم:

اشهد انک تری موضعی وتسمع کلامی وترد سلامی...

یعنی : شهادت می دهم ای امام رضا که شما جایگاه من را می بینید و صدایم را می شنوید و سلامم را جواب می دهید...

دوستان دقتت کنیم که این سه ویژگی مخصوص امام رضا علیه السلام نیست بلکه امام زمان علیه السلام نیز ما ر ا می بینند و صدای ما را می شنوند و سلام ما را پاسخ می دهند.

بیایید در محضر امام معصیت نکنیم.

امام کاظم علیه السلام در وصیتی فرمودند:

من احتفر لأخیه بئراً سقط فیها[1].

 کسی که برای برادر خویش چاهی بکند خود در آن خواهد افتاد.

مردی در اصفهان با عصا به همسرش زد و اتفاقاً در اثر این ضربه از دنیا رفت. مرد که قصد کشتن همسرش را نداشت و از طرفی از بستگان او هراسناک بود با شخصی مشورت کرد تا او را کمک فکری دهد تا از این گرفتاری نجات یابد.

آن مرد به او پیشنهاد کرد جوان زیبایی را به منزل برده و در کنار آن زن به قتل برسان. وقتی بستگان همسرت تو را مورد سؤال قرار دادند بگو این جوان با زوجه من۸ مباشرت داشته است و هر دو را کشتم. مرد ساده لوح قبول کرد و جوانی را به منزل آورد و به قتل رساند.

وقتی اقوام زن از حادثه قتل همسرش سؤال کردند آنچه را که از آن مرد در مشورت فرا گرفته بود بیان کرد و بستگان زن قانع شدند و بلکه او را تحسین کردند.

مرد حیله گری که در مشورت طرح قتل آن جوان را داده بود خود جوان زیبارویی داشت که شب به منزل نیامد. به نزد آن مرد رفت و پرسید آنچه گفتم عمل کردی؟

پاسخ داد: آری.

گفت: ببینم جوانی را که به قتل رسانده ای چه کسی بوده است؟ همین که نظر کرد دید پسرش را به توصیه او به قتل رسانده است. از

این حادثه پریشان شد و خاک بر سر می‌ریخت. امّا کار از کار گذشته بود و فهمید چاهی که کَند خود در آن افتاد[2]!

چاه نکَن بهر کسی

اول خودت دوم کسی

دو عبرت بزرگ در این حادثه نهفته است که هر دو قابل توجه است: مشورت با افراد ناصالح و بدخواهی برای دیگران.

 



[1] - بحار الأنوار , ج 75 , ص 204

[2] - منتخب التواریخ، ص ۵۰۷،عبرت های ماندگار - صفحه ۱۸

 


یکی از چیزهایی که برای دوام زندگی زناشویی مرد و زن به آن نیاز دارند اظهار محبتی است که از طرف هر کدام از آنها به یکدیگر منتقل می شود.

این اظهار محبت ممکن است به شیوه های مختلف زبانی، لمسی، و... باشد.

اگر کسی نسبت به همسرش محبت  نداشته باشد به یک نوع بیماری که مثل موریانه هست و ریشه درخت زندگی را از ته می خورد مبتلا شده است و آن موریانه «بدبینی» است.

وقتی زن و مرد از طرف عشق خود محبت نبینند و صرفا زندگی آنها تبدیل به کامجویی تکراری جنسی گردد به زودی آن دو به هم بد بین شده و احساس خواهند کرد که همسرش او را دوست ندارد و دوستی او فقط برای ارضای شهوت بوده است.طبیعی است در این موقع زندگی روح نخواهد داشت و مرگ به سراغ عشق خواهد آمد.

بیشتر جدایی ها ناشی از همین قضیه است و نیز بیشتر قتل های غیرتی که مرد یا زن به خاطر اینکه دوست ندارند همسرشان با کس دیگری آشنا شده باشد و یا به غیر او دل ببندد ناشی از همین بد بینی است. همان بدبینیی که اگر زن وشوهر به هم محبت صادقانه و بی غل وغش می کردند هرگز به وقوع نمی پیوست.

به این روایت توجه کنید:

 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَیْعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:

 قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّی أُحِبُّکِ لَا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً.[1] 

حدیثی که عربی آنرا خواندید مرحوم کلینی محدث بزرگ شیعه در کتاب کافی خود از رسول خدا نقل کرده است.

ترجمه حدیث:

امام صادق علیه السلام می فرماید:رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

سخن مرد به زنش مبنی بر اینکه «دوستت دارم » هرگز از دلش بیرون نمی رود.

توجه:

دقت کنید که منظور از (دوستت دارم)گفتن جمله ای است که از ته دل و از روی راستی باشد.

شاید کسی بگوید  بارها این جمله را نسبت عشقم می گویم ولی احساس عشق ماندگار را در دلم نسبت به همسرم ندارم؟!

در جواب باید گفت که :

احتمالا (دوستت دارم)همراه بانیت پاک و عشق راستین نبوده و صرفا به خاطر جلب محبت موقت از زبان رانده شده است و الا از قدیم گفته اند:

هرچه از دل برآید بر دل نشیند.  

غافل از این نکته نباشیم که حتی الکی گفتن جمله (دوستت دارم) تاثیر خود را می گذارد ولی اگر از روی صدق گفته شود محشری بپا می شود.



[1] - الکافی، ج‏5، ص: 57


عن رسول الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:


 إِذَا أَحَبَّ اَللَّهُ عَبْداً نَصَبَهُ فِی قَلْبِهِ نَائِحَةً مِنَ اَلْحُزْنِ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یُحِبُّ کُلَّ قَلْبٍ حَزِینٍ وَ إِذَا أَبْغَضَ اَللَّهُ عَبْداً نَصَبَ لَهُ فِی قَلْبِهِ مِزْمَاراً مِنَ اَلضَّحِکِ وَ مَا یَدْخُلُ اَلنَّارَ مَنْ بَکَى مِنْ خَشْیَةِ اَللَّهِ حَتَّى یَعُودَ اَللَّبَنُ إِلَى اَلضَّرْعِ وَ لَمْ یَجْتَمِعْ غُبَارٌ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ دُخَانٌ مِنْ جَهَنَّمَ فِی مَنْخِرَیْ مُؤْمِنٍ أَبَداً.[1]


ترجمه:


هر گاه خداوند بنده‌اى را دوست بدارد،وسیلۀ اندوهى در دلش قرار مى‌دهد،زیرا خداوند هر دل اندوهگینى را دوست دارد. و هر گاه بنده‌اى را دشمن دارد،سازى از خنده در دلش قرار مى‌دهد،و کسى که از خوف خدا گریه کند،داخل دوزه نمى‌گردد،مگر شیرى که از پستانى خارج شده،به آن باز گردد(چون این فرض محال است پس چنان بنده‌اى به دوزخ نمى‌رود)و هرگز غبار در راه خدا و دود جهنّم در بینى مؤمن جمع نمى‌گردد.

توضیح:

گاهی خدای مهربان بنده اش را از سر محبت و عشق گرفتار می کند و در دل او غصه می اندازد تا به سوی او انابه کند. 

این حالت زمانی اتفاق می افتد که غبار غفلت از خدا ، بر قلب مؤمن بنشیند و به خاطر رعایت نکردن ارتباط با خدا، در مسیر رشد قرار نگیرد. 

خدای مهربان چون کمال بنده اش را خواهان است، به روش های مختلف او را متنبه می کند تا تضرع و زاری نماید تا آن ارتباط تعالی بخش تحقق یابد.

گریه نشان بر قراری ارتباط بنده با مولایش می باشد.

اما اگر کسی به خاطر گناهان زیاد و یا اعتقاد ناپاک از چشم خدا بیفتد خدای مهربان او را رها می کند تا در دار دنیا تمتع کند و مشغول شادی دنیا شود تا از آنچه خدا برای مؤمنین آماده کرده دور شود.

 این کار خدا به این جهت است که خدای عزوجل می داند که به  این بنده اگر فرصت دوباره برای بازگشت دهد، باز دست از گناه بر نخواهد داشت لذا از همان ابتدا اسباب دوری او از خودش را فراهم می کند و بنده با اختیار خدا به جای خدا دنیا و لذات فانی پذیر آن را انتخاب می کند.


[1] -  إرشاد القلوب , ج 1 , ص 96


 

علامه مجلسی در بحارالانوار از ابن عباس نقل نموده است که:

 روزی زلیخا به یوسف‏ علیه‏ السلام گفت:

 چشم بردار و مرا بنگر

یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: « أَخْشَى الْعَمَى فِی بَصَرِی[1]؛  از نابینا شدن چشمانم می‌ترسم.‌»  

زلیخا گفت: «چقدر چشمهایت زیباست!» 

یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: «دو چشم، نخستین عضوهایی هستند که در قبر بر گونه‌هایم می‌افتند.» 

زلیخا گفت: «چه بوی خوشی داری؟» یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: «اگر [بدی] بوی مرا سه روز پس از مرگم استشمام می‌کردی، از من فرار می‌کردی.‌»  

زلیخا گفت: «چرا به من نزدیک نمی‌شوی؟»

حضرت یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: «با این دوری، به قرب پروردگارم امیددارم.‌» 

زلیخا گفت: «بستر من از حریر است، برخیز و خواسته‌ام را برآور.»

 یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: «می‌ترسم بهره‌ام در بهشت از کف برَوَد.‌»

 زلیخا گفت: «تو را به شکنجه‌گرها می‌سپارم».

 یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: «پروردگارم در آن هنگام مرا بس است[2].‌»


[1] - عیون اخبار الرضا‏علیه‏السلام، شیخ صدوق، تهران، منشورات جهان، ج2، ص45، ح162

 

 

[2] - بحارالانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث، ج 12، ص 270

 

 

سؤال:

 

 

آیا جایز است که مسلمانی هنگام مرگ تمام اموال خود را در راه خدا خرج کند و چیزی برای فرزندانش نگذارد؟

 

 

 

 

 

پاسخ:

 

 

انسان ها مالک اموا ل خود هستند و در زمان حیاتشان آزادند که هرجوری با اموالشان خواستند رفتار نمایند.

 

 

 در زمان حیات، انسان می تواند اموال خود را به دیگری ببخشد و یا در راه خدا انفاق نماید. ولی در این خرج کرد ن ها باید رعایت مسائل مهمی را نماید از جمله رعایت حال بازماندگان.

 

 

اگر بازماندگان شخص متموّل هستند و توانایی اداره زندگی را دارند می تواند به آنها چیزی هدیه کند و ببخشد و یا ا ینکه آنها را محروم کرده و در جای دیگر خرج کند.

 

 

اما اگر فرزندان کوچکی دارد و یا آنها دارا نیستند و اگر این پدر از اموال خود برای آنان چیزی نگذارد آنان با مشکل در معیشت و زندگی مواجه می شوند، بهتر است این فرد اموال خود را در جای دیگری خرج نکند. این مساله به قدری مهم است که پیامبر اسلام فردی را که به هنگام مرگ جانب خانواده خود را نگه ندارد جزو مسلمانان نمی داند.

 

 

 

 

 

 به این روایت توجه نمائید:

 

 

 

 

 

عَنْ مَسْعَدَةَ قَالَ: حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ‏:

 

 

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بَلَغَهُ أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ تُوُفِّیَ وَ لَهُ صِبْیَةٌ صِغَارٌ، وَ لَیْسَ لَهُمْ مَبِیتُ لَیْلَةٍ، تَرَکَهُمْ یَتَکَفَّفُونَ النَّاسَ، وَ قَدْ کَانَ لَهُ سِتَّةٌ مِنَ الرَّقِیقِ لَیْسَ لَهُ غَیْرُهُمْ، وَ أَنَّهُ أَعْتَقَهُمْ عِنْدَ مَوْتِهِ.

 

 

فَقَالَ لِقَوْمِهِ: مَا صَنَعْتُمْ بِهِ؟

 

 

قَالُوا: دَفَنَّاهُ.

 

 

فَقَالَ: أَمَا إِنِّی لَوْ عَلِمْتُهُ مَا تَرَکْتُکُمْ تَدْفِنُونَهُ مَعَ أَهْلِ الْإِسْلَامِ، تَرَکَ وُلْدَهُ صِغَاراً یَتَکَفَّفُونَ النَّاسَ.[1]

 

 

ترجمه:

 

 

مسعده از امام صادق و ایشان از پدرشان نقل می کند که فرمود:

 

 

به پیام خبر رساندند که مردی از انصار از دنیا رفته درحالی که بچه های کوچکی باقی گذارده که حتی برای یک شب خواب جا ندارند و این درحالی است وی قبل از مرگ شش برده ای که داشت را آزاد کرده است و بار  حیات این بچه ها بر مردم است.

 

 

پیامبر پرسیدند: با این مرده چه کردید؟

 

 

گفتند: دفنش کردیم.

 

 

پیامبر فرمود: اگر زودتر این قضیه را به من می گفتید اجازه نمی دادم که او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید چرا که او ربچه هایی را گذاره که بار بر مردم می شوند.

 

 

 

 

 

 

[1] - قرب الإسناد، چاپ جدید، ص64

مهم‌تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می‌باشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیای چند روزه فانی است، اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدی از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنم است؛ لذا حضرت امیر علیه‌السلام در لیلةُالمَبیت از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌پرسد: «أَفِی سَلامَةٍ مِنْ دِینِی؟؛ آیا دین من سالم خواهد بود؟».۱ یعنی از استقامت در دین و ثبات ایمان و عقیده تا مرز شهادت را ـ که از خود شهادت بالاتر است ـ از آن حضرت سؤال می‌کند.

این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود، که: «یا أَلله‏ُ یا رَحْمانُ یا رَحِیمُ! یا مُقَلبَ الْقُلُوبِ، ثَبتْ قَلْبِی عَلی دِینِک؛ ای خدا، ای رحمت‌گستر، ای مهربان، ای گرداننده دل‌ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار بدار».۲

در محضر بهجت، ج۲، ص۱۰۱

 

  • ۱.برای بررسی، ر.ک: عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۲۶۶؛ امالی صدوق، ص۱۵۵؛ فضائل الاشهر الثلاثة، ص۷۹؛ النصّ و الاجتهاد، ص۲۸۱ و ۵۲۱؛ المراجعات، ص۲۵۱؛ کنزالعمّال، ج۱۱، ص۶۱۷.
  • ۲.بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۴۸؛ ج۹۲، ص۳۲۶؛ اعلام‌الوری، ص۴۳۲؛ کمال‌الدین، ج۲، ص۳۵۱؛ مهج‌الدعوات، ص۳۳۲.

تفکر در باره مسائل جنسی و گناهان ولو انسان ان گناه را نکند باعث پیشرفت نمی شود حتی در برخی آیات و روایات از فکر و قلب که باید جای یاد خدا باشد پرسش می کنند که چرا به تباهی استفاده شده است. 

مثلا در آیه زیر می خوانیم:

وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[1].

ترجمه:

و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.

نکته این آیه این است که تمام وجود انسان امانت است و فردای قیامت درباره آنها مؤاخذه می شویم. حا لا اگر فکر بد بکنیم ممکن است این فکر بد ما را در زمانی دچار خطا و گناه نماید.

در روایت می خوانیم:

قَالَ اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ :یُحْشَرُ اَلنَّاسُ عَلَى نِیَّاتِهِمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ [2].

امام باقر علیه السّلام فرمود:

مردم در روز قیامت بر طبق نیّتهایشان محشور مى‌شوند.

از این روایت استفاده می شود که نیات در شکل سازی شخصیت آخرتی ما تاثیر دارد. پس فکر خود راباید خوب کنیم تا اثرات مثبت ان را هم در زندگی و هم در آخرت ببینیم.



[1] - اسراء:36

[2] - ‏مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار , ج 1 , ص 147


اذیت کردن هر موجودی بدون دلیل و مجوز شرعی حرام است. در مواردی که حیوانی باعث اذیت و آزار باشد و نتوان به روش های عادی جلوی اذیت آن را گرفت ، انسان مجاز است که با آن برخود نماید و اگر در این بین حیوان کشته شود گناهی نکرده است.

در حالت عادی اذیت و آزار حیوان و بدون هیج دلیلی، باعث خشم و غضب الهی می شود و در روز جزا این حیوان از انسان به دلیل اینکه حیات او را بدون دلیل گرفته شکایت خواهد کرد.

در مواردی که انسان حیوانی را بدون عذر بکشد حتما واجب نیست کفاره ای بدهد ولی بهتر است بعد از استغفار و توبه صدقه ای را به فقرا و نیازمندان بدهد.

مبلغ و اندازه خاصی برای این نوع صدقه در فقه اسلامی قید نشده است.


در این خصوص به روایت ذیل توجه نمائید.


إِرْشَادُ اَلْمُفِیدِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ کَرَامَةَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیِّ قَالَ:

 کَانَتْ لاِبْنِ اِبْنَتِی حَمَامَاتٌ فَذَبَحْتُهُنَّ غَضَباً ثُمَّ خَرَجْتُ إِلَى مَکَّةَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدٍ اَلْبَاقِرِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَبْلَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ فَلَمَّا طَلَعَتْ رَأَیْتُ فِیهَا حَمَاماً کَثِیراً قَالَ: قُلْتُ: أَسْأَلُهُ مَسَائِلَ وَ أَکْتُبُ مَا یُجِیبُنِی عَنْهَا وَ قَلْبِی مُتَفَکِّرٌ فِیمَا صَنَعْتُ بِالْکُوفَةِ وَ ذَبْحِی لِتِلْکَ اَلْحَمَامَاتِ مِنْ غَیْرِ مَعْنًى وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی اَلْحَمَامِ خَیْرٌ لَمَا أَمْسَکَهُنَّ.

فَقَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

 مَا لَکَ یَا بَا حَمْزَةَ!؟

 قُلْتُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ خَیْرٌ.

 قَالَ: کَانَ قَلْبُکَ فِی مَکَانٍ آخَرَ!؟

قُلْتُ: إِی وَ اَللَّهِ وَ قَصَصْتُ عَلَیْهِ اَلْقِصَّةَ وَ حَدَّثْتُهُ بِأَنِّی ذَبَحْتُهُنَّ فَالْآنَ أَنَا أَعْجَبُ بِکَثْرَةِ مَا عِنْدَکَ مِنْهَا. قَالَ: فَقَالَ اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

 بِئْسَ مَا صَنَعْتَ یَاأَبَا حَمْزَةَ! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ إِذَا کَانَ مِنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ عبثا عَبَثٌ بِصِبْیَانِنَا نَدْفَعُ عَنْهُمُ اَلضَّرَرَ بِانْتِفَاضِ اَلْحَمَامِ وَ أَنَّهُنَّ یُؤْذِنَّ بِالصَّلاَةِ فِی آخِرِ اَللَّیْلِ؟!

 فَتَصَدَّقْ عَنْ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ دِینَاراً فَإِنَّکَ قَتَلْتَهُنَّ غَضَباً[1].

در ارشاد مفید بسندى از ابى حمزه ثمالى نقل شده است که گفت:

پسر دخترم چند کبوتر داشت و از خشم کبوترهاى آنها را سر بریدم و به مکه رفتم و بر امام پنجم پیش از برآمدن آفتاب وارد شدم . چون آفتاب زد کبوترهای زیادی در آنجا دیدم،با خود گفتم:

مسائلى از او بپرسم و جوابهاشان را بنویسم و در فکر کارى که در کوفه بدون عذر و معنی با کبوترها انجام دادم بودم .

با خود گفتم: اگر در کبوتر خیرى نبود امام آنها را نگه نمی داشت،امام علیه السّلام به من فرمود:

اى ابا حمزه! چه شده؟

 گفتم: یا ابن رسول اللّٰه خوبم خیر است.

فرمود: ولی دلت جاى دیگر است‌؟!

گفتم: آرى به خدا و داستان سر بریدن کبوترها را گفتم و گفتم اکنون در عجبم از این همه کبوتر که شما دارید.

 فرمود: اى ابى حمزه بد کاری کردی ! نمی دانی که چون اهل زمین(اجنه) بچه‌هاى ما را به بازى گیرند به پر تکاندن کبوتر زیان را از آنها دور می کنیم و آنها به اوقات نماز در پایان شب آگاهى دهند؟!

 از هر کدامشان یک دینار طلا صدقه بده زیرا از  روی خشم آنها را کشتى.

نکته :

از ذیل روایت برخی بزرگان استحباب صدقه دادن به خاطر کشتن بی مورد کبوتر و سایر حیوانات را استفاده کرده اند.

شایته است مؤمنین از آزار حیوانات و ... خود داری نمایند.



[1] - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , ج 62 , ص 15