محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

۳۲۹ مطلب با موضوع «اخلاق» ثبت شده است

امیرالمؤمنینعلیه السلام:

أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ[1].
امامعلیه السلام:

«برترین نوع پارسایى مخفى داشتن پارسایى است».

شرح:

در این فرموده امیر المؤمنین علیه السلام به ریشه ای ترین بحث زهد اشاره می فرماید:

وابستگی به خود «زهد ورزی» که با اظهار آن خود را نشان می دهد بر خلاف زهد است.

کسی که در مسیر سیر الی الله قرار دارد حتی بر عمل خود مثل همین زهد ورزی، نباید دل ببندد چرا که این فعل، غیر از معبود هستی یعنی الله تعالی است و سالک الی الله و عبد حقیقی خدا، به حسنات خود اعتماد نمی کند بلکه بر ذات باری تعالی فقط اعتماد دارد.

دلیل اینکه یگانه های توحید و کمّلین از عباد الله دائما بر استغفار و اقرار به گناه تاکید داشتند همین است.

آنان در  اوج مناجاتشان وابستگی به مناجات نداشتند بلکه به پروردگار خود که با او مناجات دارند اعتماد دارند.

رسیدن به این مقام و منزلت جز با استعانت از ذات باری تعالی و توجه به مقام عزت الهی و ذلت بندگی میسور نیست. لذا در تعبیر قرآنی آمده است: وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّه[2]. یعنی صبر کن ولی صبرت کردنت با استعانت از خدای عزوجل باشد.

لذا زاهد باید زهد کند و زهد او جز با مدد از باری تعالی حقیقی نخواهد بود.

ازهد و ما زهدک الا بالله.

محمد علی فتحی19/12/1397



[1] - حکمت 28

[2] - النحل: 127

          


مادر اگر آسیب ببیند، همه آسیب می بینند.

مادر خوب بودن هنری بی نظیر است.

قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله:


مَن قامَ عَلى مَریضٍ یَوما و لَیلَةً بَعَثَهُ اللّه ُ مَعَ ابراهیمَ الخَلیلِ ؛ 


پیامبر خدا صلى الله علیه و آله می فرمایند:


هر کس یک شبانه روز از بیمارى پرستارى کند ، خداوند او را با ابراهیم خلیل محشور مى کند .


ثواب الأعمال ، ص 341 .


رابطه جنسی با همسر شرعی حدود خاص خود را دارد. رعایت این حدود درخوشایندی زندگانی برای زوجین و فرزندان مؤثر است.

یکی از مواردی که زوجین در خلوت جنسی خود باید مراعات کنند این است که این رابطه در موقعیت «حضور» و «هوشیاری» و حتی «نفس کشیدن» فرزندان و در یک فضایی که فرزندان حضور دارند، انجام نگیرد.

اگر کودکان از رابطه زوجین آگاهی یابند تاثیر منفی در روحیه آنان گذاشته وعاملی مخفی برای تحریک جنسی آنان می شود که این عامل، خود را در زمان بلوغ و بعد از آن نشان می دهد و ممکن است کودک را به انحراف جنسی بکشاند.

 در این باره به دو حدیث توجه کنید:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

مبادا کسی با زنش آمیزش جنسی کند در حالی که در گهواره بچه‌ای به آن دو نگاه می‌کند[1].

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث دیگری فرمود: سوگند به آنکه جانم بدست اوست اگر مردی با زنش در حالی که طفل بیداری در اتاق است که آندو را می‌بیند، نفس و صدای آنها را می‌شنود، آمیزش کند، آن بچه هرگز رستگار نشود و زنا کار گردد[2].

امام صادق علیه السلام فرمود:

 اگر در اتاقی بچه‌ای هست، مرد با همسرش آمیزش نکند که موجب زنا خواهد بود[3].

یک سؤال:

گاهی زوجین در فضایی زندگی می کنند که مجبورند فرزندان نیز آنجا باشند. مثل زوجینی که در یک اتاق زندگی می کنند و فرزند هم دارند و در خانه والدین و برادران و خواهران هم زندگی می کنند. در این موقعیت زوجین چگونه رابطه داشته باشند و هشدار یاد شده را مراعات نمایند؟

در جواب باید گفت که:

چاره ای جز رعایت هشدار نیست.

شاید به لحاظ فقهی رابطه در حضور کودکان حرمت نداشته باشد ولی به هر حال اثر و ضعی خود را بر روح و روان آنان می گذارد.

 زوجین برای داشتن یک رابطه خوب می تواند چند کار را انجام دهند:

1-  تلاش کنند در نبود فرزند اقدام به رابطه کنند لازمه این کار برنامه ریزی برای رابطه جنسی است. فرزندان را در فضای دیگری بخوابانید و یا آنان را مشغول بازی کنید.

2- در فضایی غیر از آن فضا، اقدام به رابطه نمایند. مثلا درنبود سایرین از اعضای خوانواده، اتاق یا هال منزل ویا جای دیگر اقدام به رابطه نمایند.

                                                                                                                                    محمد علی فتحی



[1] - بحار ص 100 ص 295 ص 220

[2] - فروع کافی ج 5 ص 499 و 500

[3] - فروع کافی ج 5 ص 499 و 500


 شهید آوینی:

حسین خرازی نشست ترک موتورم.

بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش می سوخت.

فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد!

من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.

گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش!

جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا ضجه و ناله نمی زد!

و همین پدر همه ی ما را درآورده بود!

بلند بلند فریاد می زد:

خدایا!

الان پاهام داره می سوزه!

می خوام اون ور ثابت قدمم کنی!

خدایا!

الان سینه ام داره می سوزه!

این سوزش به سوزش سینه ی حضرت زهرا نمی رسه!

خدایا!

الان دست هام سوخت!

می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم!

نمی خوام دست هام گناه کار باشه!

خدایا!

صورتم داره می سوزه!

این سوزش برای امام زمانه!

برای ولایته!

اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت!

آتش که به سرش رسید، گفت:

خدایا! دیگه طاقت ندارم،

دیگه نمی تونم،

دارم تموم می کنم.

لااله الا الله...

خدایا!

خودت شاهد باش!

خودت شهادت بده آخ نگفتم!

 

آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم!

بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.

 

حال حسین آقا از همه بدتر بود.دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت:

 

خدایا!

ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟

ما فرمانده ایناییم؟

اینا کجا و ما کجا؟

اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟

 

زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.

تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد.

 

امروز زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

التماس دعا

             

خیلی از ماها دوست داریم از روزی زیادی بر خوردار شویم و در مسیر زندگی به لحاظ مالی و اقتصادی مشکل نداشته باشیم.

روزی حلال لطفی است که از ناحیه خدای مهربان شامل بنده مؤمنش می شود. برای اینکه روزی زیاد شود، حتما باید ظرفیت پذیرش این لطف در خود ایجاد کنیم.

برخی از اعمال ساده در ظرفیت زایی ورزی تاثیر شگرفی دارد. به این دستور العمل امیر المؤمنین علیه السلام عمل کنیم:

 

مرحوم شیخ صدوق رحمه الله در کتاب الخصال  از سعید بن علاقه نقل می کند که می گفت :

 سَمِعتُ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام یَقولُ :

 ... ألا اُنَبِّئُکُم بَعدَ ذلِکَ بِما یَزیدُ فِی الرِّزقِ؟ قالوا : بَلى یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، قالَ : الجَمعُ بَینَ الصَّلاتَینِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وَالتَّعقیبُ بَعدَ الغَداةِ وبَعدَ العَصرِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وصِلَةُ الرَّحِمِ تَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وکَسحُ الفِناءِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، ومُواساةُ الأَخِ فِی اللّهِ عز و جل یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وَالبُکورُ فی طَلَبِ الرِّزقِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وَالاِستِغفارُ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وَاستِعمالُ الأَمانَةِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وقَولُ الحَقِّ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وإجابَةُ المُؤَذِّنِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وتَرکُ الکَلامِ فِی الخَلاءِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وتَرکُ الحِرصِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وشُکرُ المُنعِمِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وَاجتِنابُ الیَمینِ الکاذِبَةِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وَالوُضوءُ قَبلَ الطَّعامِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، وأَکلُ ما یَسقُطُ عَنِ الخِوانِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ . ومَن سَبَّحَ اللّهَ کُلَّ یَومٍ ثَلاثینَ مَرَّةً دَفَعَ اللّهُ عز و جل عَنهُ سَبعینَ نَوعا مِنَ البَلاءِ أیسَرُهَا الفَقرُ .[1]

 

به نقل از سعید بن علاقه ـ :شنیدم که امیر مؤمنان، على بن ابى طالب علیه السلام ، مى فرمود:

. .. سپس ، آیا به شما خبر ندهم که چه چیز ، روزى را مى افزاید؟

 گفتند: چرا ، اى امیر مؤمنان!

 فرمود :

1-      دو نماز را با هم خواندن،  روزى را مى افزاید .

2-       تعقیب خواندن بعد از نماز صبح و عصر، روزى را مى افزاید .

3-       صله رحم، روزى را مى افزاید .

4-      جارو کردن درگاه خانه ، روزى را مى افزاید .

5-       کمک مالى کردن به برادر ایمانى ، روزى را مى افزاید .

6-      صبح زود در پى روزى رفتن، روزى را مى افزاید .

7-       استغفار، روزى را مى افزاید .

8-       امانتدارى، روزى را مى افزاید .

9-      گفتن حق ، روزى را مى افزاید .

10-   پاسخ دادن به مؤذّن ، روزى را مى افزاید .

11-   حرف نزدن در خلا (دستشویى) ، روزى را مى افزاید .

12-   حرص نداشتن، روزى را مى افزاید .

13-  سپاس گزارى از صاحب نعمت، روزى را مى افزاید .

14-  پرهیز از سوگند خوردن دروغ ، روزى را مى افزاید .

15-   وضو گرفتن پیش از غذا، روزى را مى افزاید.

16-   خوردن آنچه از سفره مى ریزد ، روزى را مى افزاید .

17-  هر کس هر روز، خدا را سى بار تسبیح[2] کند، خداوند ، هفتاد گونه بلا را از او مى گرداند ، که ساده ترینِ آنها ، تهى دستى است.



[1] - الخصال : ص 505 ح 2 ، مشکاة الأنوار : ص 230 ح 645 ، جامع الأخبار : ص 343 ح 953 ، روضة الواعظین : ص 499 وفیه «کسح القاذورات» بدل «کسح الفِنا» بحارالأنوار : ج 76 ص 314 ح 1 .

[2] - یعنی  سی بار بگوید: سبحان الله


کاری رو تصمیم می گیری که انجامش بدی.

شروع می کنی ولی....

وسط کار همه چی خراب میشه....


با خودت میگی:


نکنه منو بستن یا کسی سحرم کرده....


ببینید:


شما سحر نشدید شما فقط زودتر همه چی رو به همه گفتید.


امام جواد علیه السلام فرمود:


"اظهار الشیئ قبل ان یستحکم مفسدة له".

آشکار کردن(جار زدن) چیزی قبل از محکم شدنش، باعث نابودی آن می شود.


پس:


صبور باش!

 کارت رو بکن!

 وقتی به نتیجه رسیدی اونوقت به دیگران بگو.

البته اگه نگی خودشون بفهمند بهتره!!!


          

امیرالمؤمنین علی علیه السّلام فرمود: 

رسول خدا صلّی اللّٰه علیه و آله چون می‌خواست آب بینی یا خلط سینه خود را بگیرد سر خود را می‌پوشانید و سپس آن را دفن می‌کرد. در هنگام آب دهان انداختن نیز چنین می‌کرد. و چون می‌خواست به بیت الخلاء رود نیز سر خود را می‌پوشانید. 


رسول خدا صلّی اللّٰه علیه و آله در سفارشات خود به ابو ذر فرمود: 

ای ابا ذر، از خدا شرم بدار، که من-سوگند به خدایی که جانم به دست اوست-چون به بیت الخلاء می‌روم لباس خود را بر سر می‌کشم، زیرا از دو فرشته ای که با من هستند شرم می‌کنم.

--------

منابع:

سنن النبی: آداب و سنن پیامبر صلی الله علیه و اله  - ۱۰ آداب و سنن آن حضرت در بیت الخلاء -  صفحه ۱۰۲


             

کفران نعمت قوم سبأ و سرانجام نکبت بار آن‏ها

قوم سبأ، جمعیتى داراى حکومت عالى و تمدن درخشان در سرزمین حاصل خیز یمن بودند و براى کشاورزى وسیع خود، سدهاى محکم بسیار زیادى ساخته بودند و از انواع نعمت‏ها بهره کافى داشتند، ولى بر اثر غرور و سرکشى از دستورهاى رسولان خدا، به مکافات سختى رسیدند به طورى که سرزمین آباد آن‏ها به بیابان خشک و سوزان، تبدیل شد. سرگذشت این قوم در قرآن در سوره سبأ آیه 15 تا 19 آمده است، اکنون به داستان زیر توجه کنید:

سَدیر مى‏ گوید: در محضر امام صادق علیه‏ السلام بودم، شخصى از امام صادق علیه ‏السلام پرسید: منظور از آیه (19 سوره سبأ) چیست که خداوند مى‏ فرماید:

فَقالُوا رَبَّنا باعِد بَینَ اَسفارِنا وَ ظَلَمُوا اَنفُسَهُم فَجَعلناهُم اَحادِیثَ وَ مَزَّقنا هُم مَمَزِّقٍ...؛

ولى (این قوم مغرور) گفتند: پروردگارا! میان سفرهاى ما دورى بیفکن (تا بینوایان نتوانند دوش به دوش ثروتمندان سفر کنند، و به این طریق) آنها به خود ستم کردند، و ما آنان را داستان (براى عبرت‏انگیز) براى دیگران قرار دادیم، و جمعیّتشان را متلاشى ساختیم...

امام صادق علیه‏ السلام در پاسخ فرمود: منظور از این آیه، مردمى بودند که آبادى‏ هاى به هم پیوسته و در تیررس همدیگر داشتند آبادى‏ هایى که داراى نهرهاى جارى و اموال بسیار و آشکار بود، ولى در برابر نعمت‏هاى خدا، به جاى شکر، ناسپاسى کردند، و عافیت خدا را نسبت به خود، دگرگون نمودند [چرا که خداوند در آیه 13 سوره رعد مى ‏فرماید:] انّ اللهَ لا یُغِیِّرُ بِقَومٍ حتّى یُغَیِّرُوا ما بِاَنفُسِهِم؛

همانا خداوند سرنوشت هیچ ملتى را تغییر نمى ‏دهد، مگر آن که آن‏ها خود را تغییر دهند.

آن گاه خداوند سیل عَرِم را (با شکسته شدن سدهاى آن‏ها) به سوى آن‏ها فرستاد، به طورى که همه آبادى ‏هایشان غرق در آب شده و ویران گشت، و اموالشان نابود شد، و باغ‏ هاى پردرخت و پرمیوه آن‏ها به دو باغ بى ‏ارزش با میوه ‏هاى تلخ و درختان بى‏مصرف شوره گز و اندکى درخت سِدر، مبدل گردید [چنان که این مطلب در آیه 16 سوره سبأ آمده است، و در پایان همین آیه مى‏فرماید:]

ذلِکَ جَزَینا هُم بِما کَفَروا وَ هَل نُجازِى اِلّا الکَفُورَ؛

این را به خاطر کفرشان، به آن‏ها جزا دادیم، و آیا ما جز کفران ‏کننده را به چنین مجازاتى، کیفر مى ‏دهیم؟

ویرانى سد عظیم مَأرِب به وسیله موش‏ هاى صحرایى‏

قوم سبأ از تمدن عظیمى برخوردار بودند، که پس از حکومت عظیم داوود علیه ‏السلام و سلیمان علیه‏ السلام، عظمت حکومت آن‏ها بر سر زبان‏ها افتاد. آن‏ها براى ذخیره ‏سازى آب و رونق کشاورزى، سد عظیمى به نام سد مأرب (بر وزن مغرب) در بین دو کوه بلق بنا کردند، آب فراوان، باغ هاى بسیار وسیع و زیبا، و کشتزارهاى پربرکت ایجاد کردند، از شاخسارهاى درختان آن باغ‏ها آن قدر میوه آشکار شد که مى‏ گفتند: هرگاه کسى سبدى روى سر بگذارد و از زیر آن‏ها بگذرد، پشت سر هم میوه در آن سبد مى ‏افتد و در مدت کوتاهى سبد پر از میوه ‏هاى گوناگون مى‏شود.

آن‏ها داراى قریه ‏هاى به هم پیوسته و بسیار آباد بودندولى وفور نعمت به جاى شکر و سپاس، آن‏ها را سرمست و غافل نموده بود، تا آن جا که شکاف طبقاتى عمیقى بین آن‏ها ایجاد شده بود، زورمندانشان عده‏اى را به استضعاف و استثمار کشیده بودند به طورى که این درخواست جنون ‏آمیز را از خدا نموده و گفتند: ربَّنا باعِد بَینَ اَسفارِنا؛ خدایا میان سفرهاى ما دورى بیفکن.

تا بینوایان نتوانند دوش به دوش ثروتمندان همسفر شوند منظورشان این بود که بین قریه‏ ها، خشکى باشد، و فاصله‏ ها زیاد گردد تا تهیدستان و افراد کم در آمد، و بى مرکب نتوانند مانند آن‏ها سفر کنند.

خداوند بر آن شکم ‏پرستان مغرور غضب کرد، مطابق پاره‏اى از تواریخ، موش‏هاى صحرایى به دور از انظار مردم مغرور، به دیواره سد خاکى مأرِب رو آوردند، و دیوار سد را از درون سست کردند از سوى دیگر بر اثر باران‏ هاى شدید و سیل‏ هاى عظیم، آب زیاد در پشت سد جمع گردید، ناگهان سد در هم شکست و آن همه آب به جریان افتاد و همه آبادى‏ ها و چهارپایان و کشتزارها و قصرها و خانه‏ هایشان غرق در آب شده و ویران و نابود گردید. از آن همه درختان و کشتزارهایشان، تنها چند درخت تلخ اراک و شوره گز و سِدر به جاى ماندمرغ‏ها و پرندگان خوش آواز از آن جا کوچ کردند و بوم‏ها و زاغ‏ها در خرابه‏ هاى قوم سبأ، لانه گرفتند.

قرآن در پایان چنین نتیجه مى‏گیرد:

ذلِکَ جزَیناهُم بِما کَفَرُوا وَ هَل نُجازِى الّا الکَفُورَ؛

این هلاکت را به خاطر کفرشان به آن‏ها وارد ساختیم، و آیا جز کفران‏ کننده را به چنین مجازاتى کیفر مى‏ دهیم؟!

بى اعتنایى به دعوت سیزده پیامبر

روایت شده: قوم سبأ داراى سیزده شهر آباد بودند، و در هر شهرى پیامبرى از جانب خداوند آن‏ها را به سوى خدا دعوت مى‏نمود، و به آن‏ها مى‏ گفت: از نعمت‏هاى خدا بخورید و بهره ‏مند شوید، ولى شکر خداى یکتا را به جا آورید، تا خداوند نعمتش را بر شما بیفزاید، آن خدایى که چنین شهر پاک و خوش آب و هوا و به دور از هر گونه حشرات و آلودگى‏ ها به شما عطا کرده است.

ولى آن‏ها به نصایح مهرانگیز پیامبران گوش نکردند، و بر غرور و طغیان خود افزودند، در نتیجه خداوند بر آن‏ها غضب کرد، و موش‏هاى صحرایى را به درون دیوار سد آن‏ها فرستاد، و از سوى دیگر سیل بنیان‏کن عَرِم فرا رسید، و دو باغ پربرکتشان مبدل به دو باغ ناچیز، با چند میوه تلخ و درختان شوره گز و اندکى درخت سدر گردید. آرى:

لطف حق با تو مداراها کند                       چون که از حد بگذرد رسوا کند

 

وضع فلاکت بار قوم ناشکر سبأ

در روایتى از امام صادق علیه ‏السلام نقل شده: من وقتى که غذایى را از ظرفى مى‏ خورم، ته ظرف را با انگشت و زبانم مى ‏لیسم که هیچ باقى نماند، تا آن جا که ترس آن دارم خدمتگذارم مرا حریص و آزمند بخواند، ولى این کار من به خاطر حرص و طمع نیست بلکه (به خاطر ترک اسراف است، توضیح این که:) قومى از اهالى ثرثار (همان قوم سبأ) در میان وفور نعمت زندگى مى‏ کردند، آن‏ها از مغز گندم، نان تهیه مى‏ کردند (ولى به قدرى اسرافکار و ناسپاس بودند که) با همان نان‏ها محل مدفوع کودکانشان را پاک مى‏نمودند، به گونه ‏اى که از انباشتن همین نان‏ هاى آلوده کوهى از نان به وجود آمده بود.

مرد صالحى در حال عبور، زنى را دید که با نان محل مدفوع کودکش را پاک مى ‏کند، به آن زن گفت: واى بر شما! از خدا بترسید تا مبدأ خدا بر شما غضب کند، و نعمتش را از شما بگیرد.

آن زن در پاسخ به طور مسخره‏ آمیز و مغرورانه گفت: برو بابا! گویا ما را از گرسنگى مى ‏ترسانى، تا هنگامى که ثرثار (آب پربرکت این سرزمین) جریان دارد، ما هیچ گونه ترسى از گرسنگى نداریم.

طولى نکشید که خداوند بر آن هوسبازان و رفاه ‏طلبان اسرافکار غضب کرد، آب که مایه حیات است از آن‏ها گرفته شد، قحطى زده شدند، کار به جایى رسید که همه اندوخته‏ هاى غذائیشان تمام شد و مجبور شدند که به سوى آن نان‏ هاى آلوده انباشته که مانند کوهى شده بود، هجوم ببرند، و سر صف به نوبت بایستند تا از آن نان که جیره بندى شده بود، جیره خود را برگیرند.

در مورد رابطه کفران: عمت و قحطى و فلاکت، روایات متعدد وجود دارد.

و در آیه 112 و 113 سوره نحل مى‏خوانیم:

وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ - وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ؛

خداوند براى آنها که کفران نعمت مى‏کنند، مثلى زده است منطقه آبادى را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزیش به طور فراوان از هر مکانى فرامى ‏رسیده، امّا نعمت خدا را کفران کردند، و خداوند به خاطر اعمالى که انجام مى‏ دادند، لباس گرسنگى و ترس را در اندامشان پوشانید - پیامبرى از خود آن‏ها به سراغ‏شان آمد، اما او را تکذیب کردند، و عذاب الهى آنها را فروگرفت در حالى که ظالم بودند.

به گفته بعضى از مفسران، دو آیه فوق در مورد قوم سبأ نازل شده است.

 

براى تکمیل داستان قوم سبأ، به داستان زیر توجه کنید:

امام صادق علیه‏ السلام فرمود: پدرم (امام باقر) ناراحت مى‏ شد از این که دستش را که غذایى به آن چسبیده بود، با دستمال پاک کند بلکه به خاطر احترام غذا دست خود را مى‏مکید، و یا اگر کودکى در کنار او بود، و چیزى از غذا در ظرفى باقى مانده بود، ظرف او را پاک مى‏ کرد. و مى ‏فرمود: گناه مى‏ شود چیزى از غذا از سفره بیرون مى ‏ریزد، و من به جستجوى آن مى‏ پردازم، به حدى که خادم منزل مى‏ خندد (که چرا دنبال یک ذره غذا مى‏گردم؟) سپس افزود:

جمعیتى قبل از شما مى‏ زیستند، خداوند نعمت فراوان به آن‏ها داد، اما طغیان و ناشکرى و اسراف کردند تا آن جا که بعضى از آن‏ها به دیگران گفتند: پاک کردن محل مدفوع با سنگ که خشن است، موجب رنج است، به جاست که با نان محل مدفوع را پاک کنیم که نرم است و همین کار را کردند. خداوند بر آن‏ها غضب کرد، حشراتى کوچک‏تر از ملخ به سراغ آن‏ها فرستاد، آن حشرات آن چنان بر رزق و روزى آن‏ها مسلط شدند که همه را حتى درختان آن‏ها و هر چه را که خوردنى بود خوردند، فشار گرسنگى و کمبود غذا به جایى رسید که آن‏ها به همان نان‏ هاى آلوده (که با آن‏ها قبلاً استنجاء کرده بودند) هجوم آوردند، و آن‏ها را خوردند، و این حادثه همان است که در قرآن در دو آیه فوق(نحل - 112 و 113) بیان مى‏کند[1].

 



[1] - قصه‏ هاى قرآن به قلم روان‏ - محمد محمدى اشتهاردى‏ رحمه الله علیه


عشق زیارت امام حسین علیه السلام

حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ اَلْقُمِّیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى اَلْیَقْطِینِیِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ اَلصَّیْرَفِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ :

مَنْ أَرَادَ اَللَّهُ بِهِ اَلْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اَللَّهُ بِهِ اَلسُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ اَلْحُسَیْنِ وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ[1].

 

ترجمه:

پدرم رحمة اللّٰه علیه از سعد بن عبد اللّٰه بن ابى خلف قمى، از محمّد بن عیسى یقطینى، از شخصى، از فضیل بن عثمان صیرفى، از کسى که براى او حدیث گفته، از حضرت ابى عبد اللّٰه علیه السّلام، حضرت فرمودند:

 کسى که خداوند خیر را براى او اراده کرده باشد در قلبش محبّت امام حسین علیه السّلام را قرار داده و در دلش محبت زیارت آن جناب را مى‌اندازد و کسى که خداوند سوء و بدى را برایش بخواهد در قلبش بغض امام حسین علیه السّلام قرار داده و در دلش بغض زیارت آن حضرت را مى‌اندازد.

نکات روایت:

1-      منظور از اراده خیر هدایت ویژه خدای عزوجل نسبت به بنده اش است که این هدایت با وجود ظرفیت، در درون انسان تحقق می یابد. این ظرفیت به برکت ایمان انسان به خدای یگانه و اعمال نیک تحقق می یابد.

دلیل تاکید بر عبودیت و بندگی و انجام اعمال عبادی ایجاد این ظرفیت ها است.

2-      حب الحسین علیه السلام که مهمترین عنایت خدا به کسانی است که اراده خیر به آنان کردهف نشان از عظمت این عشق است. ظاهر روایت حب به تنهایی را شامل می شود و در مرتبه اعلای این حب اطاعت از حسین علیه السلام قرار دارد.

3-      حب زیارت امام حسین علیه السلام در راستا و امتداد حب الحسین علیه السلام است. البته بیان آن بعد از طرح حب الحسین خصویت ویژه زیارت را به ذهن تداعی می کند.

4-      دلیل اینکه حب امام حسین علیه السلام نشانه خیر بودن عبد تبیین شده این است که ایشان محبوب خدای تعالی است و حب محبوب های الهی نشان از عمق ارتباط عبد با مولایش یعنی باری تعالی می باشد.

 

از اینکه عاشق امام حسین علیه السلام هستید افتخار کنید شما را خدا اهل الخیر دانسته است.



[1] - کامل الزیارات , ج 1 , ص 142