محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مساله شخصی» ثبت شده است

 وقتی به برخی در خصوص گناهانی که مرتکب می شوند تذکر می دهیم می گوید:

این مسأله شخصی است و به شما ربطی ندارد.

نمونه این جمله هنگام تذکر به  بی حجاب، روزه خوار، قانون شکنان و محرم و نامحرم نشناسها و... می شنوید.

 

براستی آیا گناهان افراد، مسأله شخصی است؟

برای پاسخ به این سوال باید قید شخصی بودن توضیح داده شود و بعد بررسی شود که آیا گناهان یاد شده و مشابهش چه اندازه در تعریف قرار می گیرد.

منظور از شخصی بودن چیزی این است که آن چیز، ارتباطی با دیگران ندارد، حق فردی است، اجتماعی محسوب نمی شود،  عمومی نیست، مالکیت و انتفاع فردی دارد و دیگران چنین حقی ندارند.

 

با بررسی گناهان، می بینیم که به دلیل تاثیر گذاری آنها بر هم افراد جامعه و اطرافیان و اجتماع و در معرض عمومی بودن، و تخریب محیط و حقوق سایرین، اتفاقا این گناهان، شخصی محسوب نمی شود.

 تازه اگر این گناهان شخصی بود،خداوند به انسان مؤمن دستور نمی داد دربرابر گناهان عکس العمل نشان دهند.

در طول تاریخ امر به معروف و نهی از منکر بوده و این نشان می دهد که گناهان افراد فقط جنبه فردی ندارد بلکه مثل یک ویروس واگیردار، انسان ها و محیط سالم را خراب و وضعیت بدان جامعه را بدتر می کند.

جالب است بدانید نظام موجود در عالم ، نظام ارتباطی است که به احسن وجه بوجود آمده و هر رفتاری و کرداری بر کل عالم تاثیر می گذارد.

مثلاً دروغ هم فرد را خراب می کند هم دیگران را و هم ساکنان آسمانها و فرشتگان را آزار می دهد.

به این فرموده رسول گرامی اسلام دقت کنید:

المومن اذا کذب بغیر عذر لعنه سبعون الف ملک و خرج من قلبه نتن حتی یبلغ العرش فیلعنه حمله العرش[1].

آن گاه که شخص مومن، بدون عذر دروغ گوید، هفتاد هزار فرشته او را لعنت می کنند و از قلب او بوی گندی بیرون می‌آید که به عرش می‌رسد؛ آن گاه حاملان عرش الاهی نیز او را لعن می‌کنند.

گناهکار نمی داند که او در وهله اول توهین به خدا می کند و در مراتب پایین تر، به بندگان و موحدان درگاه ربوبی جسارت می کند.

 

اگر بندگان الهی به گناهکار تذکر ندهند، نشان می دهد که از خدا و اوامر او حمایتی ندارند و این خلاف توحیدعملی است.

 

محمد علی فتحی

 

            .

 

[1] - مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۸۶، ح ۱۰۲۹۱.