محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

سؤال:

۱. مطلق روزه مستحبی برای کسی که روزه قضای واجب به گردن دارد، چه حکمی دارد؟

۲. معتکف شدن برای کسی که روزه قضای واجب  به گردن دارد چه حکمی دارد؟

 

جواب:

1.       نمی تواند روزه مستحبی بگیرد و اگر گرفت تا قبل از اذان ظهر فرصت دارد نیتش رابه قضا برگرداند.

2.      اعتکاف او ایرادی ندارد و لی نیت روزه مستحبی نکند بلکه نیت روزه قضا کند و اعتکاف او صحیح است.

سوال:

چرا همه انسانها از دین خدا باخبر نیستن؟مثلا یه انسان تو روستاهای آفریقا اصلا خبر از اینکه اسلام چیه و چطوره نداره.چرا فقط یه عده از انسانها با اسلام اشنایی دارن ؟؟

 

جواب:

 دلیل این مسأله یا کوتاهی خود افراد در کسب معرفت نسبت به دین اسلام است و یا کوتاهی ما مسلمانان در خصوص تبلیغ دین اسلام.

نا آشنایی افراد نسبت به دین اسلام عیب خود دین نیست.

افراد حق جو باید درباره حقایق موجود در عالم تحقیق و تفحص نمایند و کوتاهی در این خصوص نا بخشودنی است.

در روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام می خوانیم:

لایدرک الحق الا بالجد.

حق بدون تلاش و جدیت درک نمی شود.

نهج البلاغه،خطبه٢٩

باربی عروسکی با اندام یک زن بالغ و جوان هرزه ای است که نگاه به جنس مؤنث را برای پسران ترویج می کند و  و فکر و اندیشه دختران را به داشتن چنین اندامی و چنین شخصیتی می کشاند.

باربی به مهاجم جنسی در بین دختران و پسران در رده سنی کودک و نوجوان تبدیل شده است.

براستی طراحان این عروسک و حامیان آن،توانسته اند در دل بچه های معصوم و پاک نفوذ کنند و حداقل فکر توجه به اندام، وتفاوت جنسیتی،ایجاد کنجکاوی جنسی،و عادی بودن روابط دختر و پسر را ترویج نمایند.

این عروسک توانسته به عنوان قهرمانان پوشالی بچه های ایران و کشورهای اسلامی خود را جا کند.

با وجود چنین هجمه ای علیه بچه های ما،  برخی حرکت های ارزشمندی مثل آتش زدن چنین عروسکی را جلوی بچه ها و با کمک خود بچه ها ترویج خشونت می دانند.

خشونت در صورتی در ذهن کودک تداعی می شود که آنچه مورد خشونت قرار گرفته یک موجود زنده باشد و نیز آن موجود ارزشی و مهاجم تلقی نشود.

شما در رویارویی با دشمن، وقتی به او حمله می کنید و او را نابود می کنید آیا حرکت شما خشونت محسوب می شود؟!

آیا هجمه فرهنگی باربی نوعی خشونت روانی نیست؟ روح و روان بچه های مسلمان که توسط این نمادهای غربی مورد تخریب قرار گرفته نباید دلسوزی مسئولین را قلقلک دهد؟

چرا با کسانی که با این مهاجم برخورد کرده اند برخورد می کنید؟ نکند شما هم برای کودکتان باربی خرید اید و حال برای اینکه کودکتان از شما آزرده نشود، راحتی فرزندتان را به سلامتی روحی و روانی فرزندان ایران ترجیح می دهید؟

بنده به نوبه خود از همه کسانی که این ایده را دادند و در استان البرز آن را عملی کردند تشکر می کنم و از همه دلسوزان به فرزندانمان خواهش می کنم این حرکت را ادامه داده و با نماد های دیگری مهاجم فرهنگی برخورد های جدی نمایند.

محمد علی فتحی

تبانی برای گران کردن اجناس

یکی از بدترین کارها بین برخی بازاریان این است که با هم سر یکی گردن قیمت اجناس با هم تبانی می کنند.

وقتی مشتری برای خرید به بازار می آید متوجه می شود که جنسی که لازم دارد در همه فروشگاه ها یک قیمت دارد.

مشتری بیچاره به خاطر رفع نیازش مجبور می شود که جنس را بخرد.

در این بین آنکه سود کلانی برده و جنس را به قیمت گران فروخته ، فروشنده است. مستی این سود او را می گیرد و اجناس دیگر را در بازار به همین تریتیب می فروشند. این فروشنده تخیل می کند که خدا به او برکت داده و او تاجر خوبی است!!! غافل از اینکه چنین کسبی حرام است چرا که در آن کسب،  راضی شده به ضرر یک مسلمانی جنس گران بفروشد.

برای تبیین بحث به قضیه تاریخی دقت کنید:

امام صادق علیه‏السلام به یکى از خدمتگزارانش به نام «مصادف» هزار دینار پرداخت و به او فرمود، آماده سفر تجارتى به مصر شو؛ زیرا عائله من زیاد شده و نیاز به درآمد بیشتر دارم. مصادف، با پول امام کالایى تهیّه کرد و همراه گروهى از تجّار رهسپار مصر شد. این گروه وقتى به نزدیکى مصر رسیدند، با کاروانى برخورد کردند که به تازگى از مسیر خارج شده بود. از آنان درباره وضعیّت بازار مصر و موقعیّت کالاى خود در آن پرسیدند و معلوم شد، کالاى تجارتى ایشان که از نیازهاى عمومى مردم بود، در بازارهاى مصر نایاب است و مشترى فراوان دارد.

مصادف و همراهانش با درک موقعیّت خاصّى که در آن قرار گرفته بودند هم‏سوگند شدند که هیچ کس کالایش را کمتر از دو برابر قیمت خرید نفروشد. آنها پس از فروش کالاى تجارتى و جمع‏آورى سود و سرمایه به مدینه بازگشتند.

مصادف خدمت امام صادق علیه‏السلام رسید، در حالى که دو کیسه پول همراه داشت و محتواى هر کیسه هزار دینار بود. او هر دو کیسه را خدمت حضرت نهاد و عرض کرد: «فدایت شوم، یکى اصل سرمایه و دیگرى سود آن است.»

حضرت فرمود: «این سود بسیارى است. چگونه آن را به دست آورده‏اى؟!» مصادف تمامى ماجرا را براى امام (ع) شرح داد و این که چگونه با هم، هم‏سوگند شدند و به آسانى سود سرشارى به دست آوردند!

حضرت با ناراحتى فرمود:

 «سُبْحانَ اللَّه! به زیان مردمى مسلمان با هم، هم‏سوگند مى‏شوید که متاع خویش را جز به دوبرابر قیمت خرید نفروشید؟»

آنگاه یکى از دو کیسه را برداشت و فرمود: «این سرمایه من، و ما را به چنین سودى نیاز نیست! سپس فرمود:

 «یا مُصادِفُ! مُجادَلَةُ السُّیُوفِ اهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلالِ[1]».

اى مصادف! جنگیدن با شمشیرها از به دست آوردن [روزىِ‏] حلال آسانتر است.

آقایان کسبه گرامی!

به خاطر سود ناچیز دنیا، زندگی را با لقمه حرام آلوده نکنید.

به قلم:  محمد علی فتحی مدرس حوزه و دانشگاه



[1] - وسائل الشیعه، ج 12، ص 311.

خوش گمانی در روزگار فتنه و فساد وفریب،باعث ضرر است

امیرمؤمنان على علیه‏السلام فرمود:    

 «... اذَا اسْتَوْلَى الْفِسادُ عَلَى الزَّمانِ وَاهْلِهِ فَاحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَرَ[1]»

ترجمه:

... هرگاه فساد و تبهکارى بر روزگار و اهلش چیره شد، اگر مردى به مرد دیگرى خوش بین باشد، فریب خورده و نادانى کرده است.

آقای حمیدروحانی می گوید:

سازمان منافقین در سالهاى قبل از پیروزى انقلاب، کوشش فراوانى کردند تا نظر امام خمینى قدس سرّه را به خود جلب کنند ازجمله فردى به نام حسین روحانى را به نجف فرستادند او طى یک ماه به طور مداوم و روزى یک تا یک و نیم ساعت خدمت امام مى‏رسید و با بیان آیات قرآن ونهج البلاغه به تبیین مواضع سازمان مى‏پرداخت و برخى از کتابهاى سازمان را نیز در اختیار امام گذاشت به این امید که امام آنها را تأیید کند ولى آن عالم ربّانى پس از شنیدن سخنان نماینده منافقین ومطالعه کتابها پاسخ مى‏دهد که من هنوز به نظر نهایى درباره شما نرسیده‏ام و باید با افراد مطلع دیگرى گفتگو کنم.

منافقین که از این راه طرفى نبستند، نزد علما و روحانیون مبارزى که با امام رابطه داشتند رفتند و از آنها خواستند که با تلگراف و نامه از امام بخواهندکه سازمانشان را تأیید کند و آنها نیز چنین کارى را انجام دادند و سیل سفارشها و درخواستها امام را تحت فشار قرار داد، ولى‏دست پرورده قرآن ونهج البلاغه دربرابراین فشارها وجوسازیهامقاومت کرد و با بصیرت و آگاهى خاص خود به این سازمان خود فروخته- که بعدها ماهیت پلیدش براى همه روشن شد- اعتماد نکرد[2].

نمونه تاریخی:

روایت شده است که اسماعیل، فرزند امام ششم مى‏خواست، مقدارى پول در اختیار شخصى (شرابخوار) بگذارد تا برایش تجارت کند. در این باره با پدرش، مشورت کرد. امام علیه‏السلام فرمود: فرزندم! آیا نشنیده‏اى که این مرد شراب مى‏نوشد؟ عرض کرد: مردم این گونه مى‏گویند. حضرت فرمود: این کار را نکن. (پول خدو را به او مسپار) اسماعیل، اندرز پدر را نپذیرفت وسرمایه خود را به او سپرد و مرد نیز براى تجارت به‏ یمن رفت. پس از باز گشت، نه تنها سودى به اسماعیل نپرداخت، بلکه سرمایه‏اش را نیز پس نداد (ودر اثر حسن ظن اسماعیل به فرد بدکار، زیان دید)[3].

دلیل اینکه نباید در روزگار فساد حسن ظن به افراد داشت این است که :

متاسفانه غالب مردم بر اساس رفتار اجتماعی و آنچه که درجامعه به صورت ارزش در آمده ولو در نزد خدای تعالی بی ارزش باشد زندگی می کنند.

خصوصیات اجتماعی بر روحیه افراد تأثیر منفی می گذارد در چنین فضایی حسن اعتماد دشوار است.



[1] - نهج البلاغه، فیض، حکمت 110، ص 1140.

[2] - نهضت امام خمینى، حمید روحانى، ج 3، ص 402- 412.

[3] - وسایل الشیعه، ج 13، ص 230، بیروت.


 وفای به وعده کسب سرمایه اعتماد

از اخلاق اسوه های انسانیت همچون انبیاء  علیهم السلام وفای به وعده هاست.

وفای به وعده نشانگر:

1-    متعهد بودن شخص

2-    ایمان به خدای تعالی

3-    ایمان به معاد

4-    ارزشمندی وقت و سرمایه عمر هم نوعان

5-     صداقت درونی شخص

6-     با اراده بودن

7-    ثبات شخصیت

فرد می باشد.

وفای به وعده باعث می شود خدای عزوجل فرد را عزیز بدارد و اورا بزرگ کرده و نام اورا در عوالم وجود ذکر نماید.

 قرآن کریم، یکى از پیمبران الهی چنین فرماید:

 «وَاذْکُرْ فِى الْکِتابِ اسْمعیلَ انَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ[1]».

در این کتاب، اسماعیل را یاد کن، همانا او در وعده‏اش راست‏گو و باوفا بود.

در تفسیر این آیه از امام صادق علیه السلام نقل شده که:

 حضرت اسماعیل با شخصى قرار ملاقات گذاشت، ولى او در وعده‏گاه خود حاضر نشد. آن حضرت مدّت زیادى در آن‏جا به انتظار نشست، به طورى که غیبت طولانى او موجب نگرانى پیروانش گردید.

سرانجام فردى که بر حسب اتّفاق از آن‏جا مى‏گذشت، حضرت را مشاهده کرده، گفت: «اى پیامبر خدا، ما بر اثر نبودن شما ناتوان شده‏ایم.» حضرت فرمود: «من با فلان کس در این‏جا وعده دیدار دارم، ولى او نیامده است و تا او نیاید من از این‏جا نمى‏روم.» آن مرد جریان را به مردم خبر داد و آن‏ها به سراغ شخص مزبور رفته، او را خدمت آن حضرت آوردند. مرد ضمن عذرخواهى عرض کرد: «اى پیامبر خدا؛ من قرار ملاقات با شما را فراموش کردم.» ایشان فرمود: «اگر نیامده‏بودى، من همچنان در این‏جا مى‏ماندم.[2]»

پیامبر بزرگوار اسلام نیز روزى کنار سنگى با شخصى وعده دیدار داشت.

آفتاب بالا آمد، هوا گرم شد، ولى او نیامد. یاران آن حضرت به ایشان عرض کردند: «خوب است از آفتاب به سایه بیایید.» حضرت فرمود: «من با او در این‏جا وعده دیدار دارم و تا او نیاید از این‏جا حرکت نخواهم کرد.[3]»

تصور نشود که این کار پیامبر اشتباه است و کمی تکان خوردن از یک جایی که سایه ندارد به جایی که سایه دارد چه مشکلی ایجاد می کند؟

اتفاقا برخی افراد روی مکان وزمان وعده چنان حساس هستند که اگر مثل پیامبری دقیق در آن وعده گاه حاضر نشود ممکن است حد اقل در دلشان کدورتی وشکی نسبت به پیامبر خدا پیدا کنند و همین ایمان او را به خطر اندازد و شیطان از این فرصت استفاده کرده  و شخص را شکار نماید.

امامان معصوم (ع) نیز در احترام به پیمان و وفاى به عهد میان انسان‏ها نظیر نداشتند.

زمانى امام سجّاد علیه السلام، از یکى از یاران خویش ده‏هزار درهم قرض خواست که هر وقت قادر باشد، بپردازد. او از آن حضرت رهن طلبید. امام نخى از عباى خود کشید و به او داد و فرمود: «این وثیقه من است تا موقع اداى دین نزد شما باشد.» گرچه قبول چنین وثیقه‏اى در برابر ده‏هزار درهم براى قرض‏دهنده دشوار است، لیکن او با توجّه به شخصیّت امام آن را پذیرفت.

مبلغ را به ایشان تقدیم کرد و نخ را در قوطى کوچکى جاى داد. پس از چندى امام پول را تهیّه کرد و نزد طلب‏کار آورد و فرمود: «پولت حاضر است. وثیقه مرا بیاور.» مرد که به نخ عبا اهمّیّت نمى‏داد، اظهار داشت: «من نخ عبا را گم کرده‏ام.» حضرت فرمود: «در این صورت طلب خود را از من نمى‏گیرى، تعهّد با شخصى مثل مرا نباید ناچیز انگاشت.» مرد به ناچار قوطى مزبور را آورد و نخ را به امام پس داد. امام نخ را گرفته و دور انداخت و بدهى خود را پرداخت نمود [4].

 با این عمل به آن شخص و دیگران آموخت که یک نخ ممکن است به تنهایى ارزشى نداشته باشد، ولى وقتى نشانه تعهّد و التزام به یک پیمان باشد، آنقدر ارزنده است که مى‏تواند وثیقه و پشتوانه مبالغ هنگفتى درهم و دینار گردد.

یکی از پیامد های شوم بد عهدی و عمل نکردن به وعده ها از بین رفتن اعتماد عمومی به فرد است. اعتماد دیگران به ما از هر سرمایه ای برای تثبیت جایگاه اجتماعی گرانتر و پر بهاتر است.

در توصیه امیر مژمنان علیه السلام می فرماید:

«لا تَعْتَمِدْ عَلى‏ مَوَدَّةِ مَنْ لا یُوفى بِعَهْدِهِ[5]»

بر دوستى کسى که به عهد و پیمان خود وفا نمى‏کند، اعتماد مکن.

شاعر می گوید:

 پیر پیمانه‏کشِ من که روانش خوش باد       

 گفت پرهیز کن از صحبت پیمان‏شکنان[6]

 

 



[1] -  مریم:54

[2] - بحارالانوار، ج 75، ص 95.

[3] - بحارالانوار، ج 75، ص 95.

[4] - بحارالانوار، ج 46، ص 147.

[5] - شرح غررالحکم، ج 6، ص 283.

[6] - دیوان حافظ، غزل 433.

خواهش میکنم مطالعه کرده و فکر کنید اگر واقعیت داشته باشد چه خواهید کرد؟

برخی می گویند خدا ارحم الراحمین است وچنین کاری با ما نمی کند ودلت پاک باشد.

در جواب می گوییم:

اگر خدا ارحم الراحمین  است اشد المعاقبین(عذاب کننده شدید) هم هست.به علاوه اگر دلی پاک باشد که حرف خدا را و دستور صریح او مبنی بر وجوب حجاب بر زنان را ترک نمی کند!

 

لطفا یک درصد فقط1%احتمال بدهید واقعیت داشته باشد.

 

حضرت علی علیه السلام نقل می‌کند که:

 

روزی من و فاطمه علیها السلام بر پیامبر خدا وارد شدیم، دیدیم پیامبر به شدّت گریه می‌کند.

عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو باد! چه چیز ترا گریان ساخته است؟

فرمود: ای علی، شبی که مرا به آسمان بردند، زنان اُمّتم در عذاب سختی دیدم و چون شدّت عذاب آنان را دیدم گریان شدم. سپس پیامبر شروع کرد آنچه را شب معراج دیده بود بازگوکرد، از جمله فرمود:

زنی را دیدم به موهایش آویخته شده و مغزش می‌جوشد، و زنی را دیدم به زبانش آویزان شده و آب جوش در حلقش میریزند و زنی را دیدم گوشت بدن خود را می‌خورد و آتش از زیر او شعله‌ور است، و زنی را دیدم که پاهایش به دست‌هایش بسته شده و مارها و عقرب‌ها بر سر او ریخته‌اند و زنی را دیدم که کر و کُور و لال بود و در جعبه‌ای آتشین قرار داشت مغز سرش از سوراخ بینی‌اش بیرون می‌آمد و بدنش در اثر خوره و پیسی قطعه قطعه شده بود، و زنی را دیدم که گوشش را با مقراض‌ها قیچی می‌کنند.

حضرت فاطمه (علیها السلام) به پدرش عرض کرد:

به من بگو این زن‌ها (در دنیا) چه کاری می‌کرده‌اند که خدا آنان را به این عذاب دچار کرده بود؟

پیامبر اکرم فرمود:

دخترم، آن زنی که به موهایش آویخته شده بود، موهای خود را از مردان بیگانه نمی‌پوشاند 

آن زنی که به زبانش آویزان شده بود همسرش را آزار می‌کرد

آن زنی که گوشت بدنش را می‌خورد، بدنش را برای مردم آرایش می‌کرد

آن زنی که دست‌هایش به پاهایش بسته بود و مارها و عقرب‌ها بر او مسلّط بودند، وضو و لباسش کثیف بوده و برای حیض و جنابت غسل نمی‌کرده و خود را پاکیزه نمی‌ساخته و نماز را سبک می‌شمرده

آن زنی که کر و کور و لال بود، از راه زنا بچه‌دار می‌شده و به گردن شوهرش می‌گذاشته(یعنی اولاد زنا را به همسرش نسبت می‌داده) 

آن زنی که گوشش را مقراض‌ها قیچی می‌کردند خود را در اختیار مردان می‌گذاشته …

یا ایها الذین آمنوا توبو الی الله توبة نصوحا.

ای کسانی که ایمان آورده اید به سوی خدابا توبه خالصانه بازگردید.

بازآ بازآ    هرآنکه هستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست

گر کافر وگبر وبت پرستی بازآ

  

 

اجمالی از خصوصیات وویژگیهای شوهران برتر

1-  مؤمن بودن

یعنی در عبادت وبندگی خدای تعالی کوشا باشد وخدا را بر  هر چیز ترجیح دهد که نشانه ایمان، انجام دادن واجب ها وترک حرام می باشد.

مردی که ایمان داشته باشد مایه زینت برای زن در بین مردم خواهد بود به علاوه اینکه مومن، مسئولیت پذیری زیادی در مقایسه با غیر مومن دارد زیرا او خود را موظف به حفظ همسر وفرزندان در هر زمینه می داند.

 

2- امانتداری

منظور، خیانت نکردن به آبروی دیگران ونیز متعرض نشدن نسبت به اموال دیگری است.لذا انسان دزد شایسته همسری نیست.همچنین مردان چشم چران وهرزه امانتدار نیستند وشایسته همسری نمی باشند.

کسی که اسرار خانه واهل آن را به دیگران فاش می کنند لیاقت همسری ندارند.

3- گشاده رویی

یعنی مردی که انتخاب می شود باید عبوس نباشد وغصه های بیرون را تا حد امکان به درون خانه نیاورد.

مردانی که گشاده رو نباشند در برقراری ارتباط خوانوادگی مشکل دارند وممکن است باعث تنش بین اعضای خوانواده ونیز دوستان وآشنایان گردد.

 

4- بخشش

منظور این است که مرد برای برقراری ارتباط عاطفی با همسر ودیگران حتی از خرج مال دریغ ننماید.بدیهی است که بخششها باید ضابطه مند باشد.

 

4-مسئولیت پذیری

یعنی خود را در باربر کارهای خود وحوادثی که برای اعضای خوانواده اتفاق می افتد بی تفاوت نشان ندهد.

5-حمایت از همسر

یعنی در برابر هر گونه هجمه آبرویی،مالی،عاطفی،جانی ومعنوی که به همسر ممکن است برسد،خود را آماده کند و عکس العمل مناسب نشان دهد.

6-حلم

منظور این است که در برابر لغزشهای همسر، کنترل خود را از دست ندهد وتا می تواند بر اذیت همسر بردباری نشان دهد وکمتر از«تشر»زدن استفاده کند.

بدیهی است که افراد عصبی گزینه خوبی برای ازدواج نیستند واین مسأله در باره خانمها نیز متصور می باشد.

7- احترام

یعنی خوبیهای همسر وارزشهای مقدسی که برگرفته از عقل وشرع است را بزرگ کند و به تقبیح آن نپردازد.این کار باید در باره فامیل ودوستان دو طرف باید مراعت شود.

7- صداقت

یعنی در هیچ امری که مربوط به زندگی زناشویی است دروغ نگوید ومخفی کاری ننماید.البته باید زنان به این نکته توجه کنند که اگر شوهر برخی کارهای شخصی و امور مربوط به خودش را نگفت این دروغ نیست بلکه گفتن برخی امور فردی باعث تنش میان زوجین می شود.

8-تحصیل آرامش

مرد باید از هرگونه کاری که باعث تخریب فضای محبت می شود بپرهیزد حتی از نگاه کوچکی که دل شورگی می آورد بپرهیزد. این وظیفه برای زنان نیز متصور است.

9- خوش خلقی

یعنی از خشونت بی جا،دروغ، عصبانیت، غیبت ، عیبجویی،ناسزا گفتن،فحش وتهمت ناروا و...بپرهیزد.

10-آشنایی با مسائل زناشویی

یعنی بداند که چگونه در برقراری روابط جنسی وجلب محبت وعشق همسر چه کند.

بسیاری از طلاقها به خاطر عاجز بودن همسران در جلب توجه جنسی صورت می پذیرد.پیشنهاد می شود در این باره به مشاوران خوانواده مراجعه شود.

11-آرایش

یعنی مرد باید پاکیزه،مرتب وخوش بو وخوش لباس و...برای همسر باشد.

توجه داشته باشید که هر گونه خرج کردن برای  این امر پسندیده است ونهیی در این باره از منظر اسلام وجود ندارد.

 

از خدای متعال آرزوی خوشبختی برای همه مؤمنیت خواستارم.

  

حق همسر(زن )بر مرد از زبان امام سجاد علیه السلام:

واما حق الزوجه فان تعلم ان الله عز وجل جعلها لک سکنا وانسا فتعلم ان ذلک نعمه من الله علیم فتکرمها وترفق بها وان کان حقک علیها اوجب فان لها علیک ان ترحمها.(البحار-ج۷۸-ح۷۰-ص۲۳۷)

ترجمه:

واما حق زنت این است که بدانی خدای عز وجل اورا مایه آرامش وانس گرفتن قرار داده وبدانی که این انس وآسایش نعمتی است (که خدا بواسطه زن)به تو داده است پس زنت را اکرام کن و نسبت به مهربان باش اگر چه حق تو بر زنت بیشتر است ولکن باید که به او ترحم کنی.

نکته ها:

۱- اسلام بر خلاف برخی ادعاها از زنان حمایت می کند واز مقام او تمجید می کند.

۲-زنان مایه آرامش روحی وروانی مردان هستند که اگر این نعمت از زندگی انسان حذف شود بد بخت خواهد بود.

۳- بر مرد از باب تشکر از نعمت خدا لازم است  که همسر خود را احترام کند ودر امور مختلف(جنسی)به او ارفاق نماید.

۴-اگر چه حق مرد بیشتر وسختتر است با همه احوال نباید نسبت به زن بی رحمی نشان دهد.

خدایی د رکدام آموزه غربی از مقام شامخ زن این چنین تمجید می شود واز او حمایت می گردد؟

شاید برخی از آقایان بگویند که کدام آرامش ما که تو خونه با زنمون...داریم؟

در جواب عرض می کنم :

تنشها را یا دوتایی بوجود می آوردید ویا یکی از شماها. به هر حال یا در انتخاب همسر اشتباه کرده اید ویا شما بد رفتاری می کنید.

هنگام پیدا شدن هر کدورتی کافی است باهم بنشینید وبه منشا پیدایش آن مشکل فکر کنید. این سوالها را ازهم بپرسید:

چرا چنین شد؟

چراباید این مشکل ارتباط مارا به هم بزند؟

آیا می ارزد که به خاطر یک اشتباه از هم دل خور شویم؟

آیا بهتر نیست از حق خود بگذریم؟

آیا بهتر نیست از هم معذرت بخواهیم؟

عزیزان! معذرت خواهی از هم نشانه این است که زندگی را دوست داریدمی خواهید عشق در میان شما حاکم شود.

گاهی موقعها شیطان باعث نزاع می شود که در این صورت باید سجاده ات را پهن کنی دور کعت نمار بخوانی وگریه بکنی واز خدا بخواهی که همدیگر را برای هم اصلاح کند واز شر شیظان حفظ نماید.

برای همه شما آرزوی شادکامی دارم

قال امیر المؤمنین علیه السلام:

«من اومأ الی متفاوت خذلته الحیل»[1].

هرکه به کارهای پراکنده اشاره کند(یعنی عمل کند)چاره ها او را خوار نمایند.

وقال علیه السلام:

«قلیل مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه»[2].

عمل کمی که برآن مداوت شود بهتز عمل زیادی است که انسان را ملول وخسته کند.

 

توضیح:

بسیار ی از ما انسانها به دلیل داشتن «فکر و اندیشه فعال» تصمیمهای متفاوتی را برای عمل کردن می گیریم.

گاهی در آن واحد تصمیم می گیریم که مثلا از فردا و یا از همین حالا چند کار را انجام دهیم.یا دست به انجام پرژه ای می زنیم و در همان لحظه به فکر پروژهه ای دیگر می افتیم.از یک کار شروع می کنیم وهنوز آن را تمام نکرده به کار دیگر مشغول می گردیم.

ظاهر این عملکردهایی خوش بینانه است وما احساس می کنیم که از پس همه اینها بر می آییم غافل از آنکه به قول قدیمیها:

«جوجه را آخر پاییز می شمارند»!

یعنی خروجی این تصمیمات گوناگون چیزی نمی شود! حتی به زور از میان آن همه تصمیمات یکی را عملی می کنیم؟!!

وقتی خروجی تصمیمات پراکنده وبه تعبیر بنده «گنجشکی» ما افتضاح شد ناامیدی و خستگی و بی حوصلگی  ما را بیچاره می کند.

تعبیر به گنجشکی به این خاطر است که همانند این پرنده زیبا زا یک شاخه ای به شاخه دیگر می پریم واز این پرریدنها چیزی جز ضعف قوا عایدمان نمی شود.

ار قافله عقب می افتیم ودیگر توانی نمی ماند که به مقصدی برسیم.

ما می مانیم توقعات بیجا ومرکبی که راهوار بود والآن جان ندارد خود را تکان دهد.

رفقا ناامید نشوید!

 از همین حالا یک تصمیم بگیریم این تصمیم متفاوت از همه است واقعا مردانه به آن عمل کنیم.

می پرسید چه تصمیمی؟

«تا کاری را تمام نکردیم کار دیگری را شروع نکنیم».

فرمایش مولا امیر المومنین علیه السلام به این نکته اشاره دارد که پراکندگی در تصمیمات به دلیل اینکه نیر وی انسان را کاهش می دهد و اینکه «انسان انباشته از تصمیات» برای هر کاری باید چاره ای بیاورد ولی نمی تواند، زود ضعیف می گردد.

راهکاری که حضرت دارند این است که به یک کارکمی که بر انجام آن مداوت داشته باشیم اکتفا کنیم وقتی آن کار تمام گشت به سراغ تصمیم بعدی و کار بعدی برویم.

اندیشمندان مغز واعصاب نیز بر این معتقدند که تشتت افکار و تصمیمات گوناگون حتی از نوع صحیح آن، نیرویی مغز وفعالیت مغز را کند می کند وحتی ممکن است اختلال در اندیشه ایجاد کند چه رسد به اینکه ان تصمیات غیر عاقلانه باشد.

 

[1] - نهج الباغه:حکمت403

[2] - همان:حکمت444