محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

حَدَّثَنَا اَلشَّیْخُ اَلْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ اَلْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ اَلْبَزَنْطِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ : 

کَانَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اَللَّهُ یَخْتَرِقُ اَلسَّمَاوَاتِ اَلسَّبْعَ فَلَمَّا وُلِدَ عِیسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ حُجِبَ عَنْ ثَلاَثِ سَمَاوَاتٍ وَ کَانَ یَخْتَرِقُ أَرْبَعَ سَمَاوَاتٍ فَلَمَّا وُلِدَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حُجِبَ عَنِ اَلسَّبْعِ کُلِّهَا وَ رُمِیَتِ اَلشَّیَاطِینُ بِالنُّجُومِ وَ قَالَتْ قُرَیْشٌ هَذَا قِیَامُ اَلسَّاعَةِ کُنَّا نَسْمَعُ أَهْلَ اَلْکُتُبِ یَذْکُرُونَهُ وَ قَالَ عَمْرُو بْنُ أُمَیَّةَ وَ کَانَ مِنْ أَزْجَرِ أَهْلِ اَلْجَاهِلِیَّةِ اُنْظُرُوا هَذِهِ اَلنُّجُومَ اَلَّتِی یُهْتَدَى بِهَا وَ یُعْرَفُ بِهَا أَزْمَانُ اَلشِّتَاءِ وَ اَلصَّیْفِ فَإِنْ کَانَ رُمِیَ بِهَا فَهُوَ هَلاَکُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِنْ کَانَتْ ثَبَتَتْ وَ رُمِیَ بِغَیْرِهَا فَهُوَ أَمْرٌ حَدَثٌ وَ أَصْبَحَتِ اَلْأَصْنَامُ کُلُّهَا صَبِیحَةَ وُلِدَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَیْسَ مِنْهَا صَنَمٌ إِلاَّ وَ هُوَ مُنْکَبٌّ عَلَى وَجْهِهِ وَ اِرْتَجَسَ فِی تِلْکَ اَللَّیْلَةِ إِیوَانُ کِسْرَى وَ سَقَطَتْ مِنْهُ أَرْبَعَ عَشْرَةَ شُرْفَةً وَ غَاضَتْ بُحَیْرَةُ سَاوَةَ وَ فَاضَ وَادِی اَلسَّمَاوَةِ وَ خَمَدَتْ نِیرَانُ فَارِسَ وَ لَمْ تَخْمُدْ قَبْلَ ذَلِکَ بِأَلْفِ عَامٍ وَ رَأَى اَلْمُؤبَدَانُ فِی تِلْکَ اَللَّیْلَةِ فِی اَلْمَنَامِ إِبِلاً صِعَاباً تَقُودُ خَیْلاً عِرَاباً قَدْ قَطَعَتْ دِجْلَةَ وَ اِنْسَرَبَتْ فِی بِلاَدِهِمْ وَ اِنْقَصَمَ طَاقُ اَلْمَلِکِ کِسْرَى مِنْ وَسَطِهِ وَ اِنْخَرَقَتْ عَلَیْهِ دِجْلَةُ اَلْعَوْرَاءُ وَ اِنْتَشَرَ فِی تِلْکَ اَللَّیْلَةِ نُورٌ مِنْ قِبَلِ اَلْحِجَازِ ثُمَّ اِسْتَطَارَ حَتَّى بَلَغَ اَلْمَشْرِقَ وَ لَمْ یَبْقَ سَرِیرٌ لِمَلِکٍ مِنْ مملوک مُلُوکِ اَلدُّنْیَا إِلاَّ أَصْبَحَ مَنْکُوساً وَ اَلْمَلِکُ مُخْرِساً لاَ یَتَکَلَّمُ یَوْمَهُ ذَلِکَ وَ اُنْتُزِعَ عِلْمُ اَلْکَهَنَةِ وَ بَطَلَ سِحْرُ اَلسَّحَرَةِ وَ لَمْ یَبْقَ کَاهِنَةٌ فِی اَلْعَرَبِ إِلاَّ حُجِبَتْ عَنْ صَاحِبِهَا وَ عَظُمَتْ قُرَیْشٌ فِی اَلْعَرَبِ وَ سُمُّوا آلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ :إِنَّمَا سُمُّوا آلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّهُمْ فِی بَیْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ وَ قَالَتْ آمِنَةُ: إِنَّ اِبْنِی وَ اَللَّهِ سَقَطَ فَاتَّقَى اَلْأَرْضَ بِیَدِهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى اَلسَّمَاءِ فَنَظَرَ إِلَیْهَا ثُمَّ خَرَجَ مِنِّی نُورٌ أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَ سَمِعْتُ فِی اَلضَّوْءِ قَائِلاً یَقُولُ:

 إِنَّکِ قَدْ وَلَدْتِ سَیِّدَ اَلنَّاسِ فَسَمِّیهِ مُحَمَّداً وَ أُتِیَ بِهِ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ لِیَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ قَدْ بَلَغَهُ مَا قَالَتْ أُمُّهُ فَوَضَعَهُ فِی حَجْرِهِ ثُمَّ قَالَ:

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی أَعْطَانِی

هَذَا اَلْغُلاَمَ اَلطَّیِّبَ اَلْأَرْدَانِ

قَدْ سَادَ فِی اَلْمَهْدِعَلَى اَلْغِلْمَانِ

ثُمَّ عَوَّذَهُ بِأَرْکَانِ اَلْکَعْبَةِ وَ قَالَ فِیهِ أَشْعَاراً قَالَ:

 وَ صَاحَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اَللَّهُ فی أَبَالِسَتِهِ فَاجْتَمَعُوا إِلَیْهِ فَقَالُوا: مَا اَلَّذِی أَفْزَعَکَ یَا سَیِّدَنَا؟!

 فَقَالَ لَهُمْ: وَیْلَکُمْ لَقَدْ أَنْکَرْتُ اَلسَّمَاءَ وَ اَلْأَرْضَ مُنْذُ اَللَّیْلَةِ لَقَدْ حَدَثَ فِی اَلْأَرْضِ حَدَثٌ عَظِیمٌ مَا حَدَثَ مِثْلُهُ مُنْذُ وُلِدَ عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ فَاخْرُجُوا فَانْظُرُوا مَا هَذَا اَلْحَدَثُ اَلَّذِی قَدْ حَدَثَ!

 فَافْتَرَقُوا ثُمَّ اِجْتَمَعُوا إِلَیْهِ فَقَالُوا: مَا وَجَدْنَا شَیْئاً .فَقَالَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اَللَّهُ:

 أَنَا لِهَذَا اَلْأَمْرِ ثُمَّ اِنْغَمَسَ فِی اَلدُّنْیَا فَجَالَهَا حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى اَلْحَرَمِ فَوَجَدَ اَلْحَرَمَ مَحْفُوظاً بِالْمَلاَئِکَةِ فَذَهَبَ لِیَدْخُلَ فَصَاحُوا بِهِ فَرَجَعَ ثُمَّ صَارَ مِثْلَ اَلصِّرِّ [اَلصُّرَدِ] وَ هُوَ اَلْعُصْفُورُ فَدَخَلَ مِنْ قِبَلِ حِرَاءَ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ:

 وَرَاکَ لَعَنَکَ اَللَّهُ. فَقَالَ لَهُ :حَرْفٌ أَسْأَلُکَ عَنْهُ یَا جَبْرَئِیلُ مَا هَذَا اَلْحَدَثُ اَلَّذِی حَدَثَ مُنْذُ اَللَّیْلَةِ فِی اَلْأَرْضِ؟!

 فَقَالَ لَهُ : وُلِدَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.

فَقَالَ لَهُ: هَلْ لِی فِیهِ نَصِیبٌ ؟

قَالَ: لاَ قَالَ فَفِی أُمَّتِهِ.

 قَالَ: نَعَمْ.

 قَالَ: رَضِیتُ[1] .

ترجمه:

امام صادق علیه السّلام فرمود:

ابلیس تا آسمان هفتم راه داشت و آنگاه که عیسى علیه السّلام چشم به دنیا گشود،از سه آسمان بازماند.آنگاه که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله به دنیا آمد،از هفت آسمان بازماند و فرشتگان شیاطین را با تیر مى‌راندند.

قوم قریش گفتند:

این قیام همان کس است که اهل کتاب از او اسم مى‌برند.عمرو بن امیه که ستاره‌شناس‌ترین مردم عصر جاهلى بود،مى‌گفت:

به ستارگان نگاه کنید که راهنماى ساکنان زمین هستند و زمستان و تابستان به کمک آنان شناخته مى‌شوند.اگر آنان فروبریزند همه موجودات نابود خواهند شد و اگر آنان هنوز استوارند و برخى ستارگان در حال سقوط‍‌ مى‌باشند،باید رخداد تازه‌اى در کار باشد.
ناگهان در صبح روز میلاد پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله همه بتان با صورت بر خاک افتادند.در شب میلاد حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله طاق کسرى ترک برداشت و چهارده کنگره آن فروریخت و دریاچه ساوه خشکید و دشت آن از آب پر شد و آتشکده فارس که صدها سال روشن بوده ناگاه به خاموشى گرایید.موبدان زرتشتى در رویا مشاهده کردند که شتران نیرومندى اسبان عربى را به دنبال کشیده و از رود دجله عبور کرده و در سرزمین فارس پراکنده شدند و بعد طاق کسرى از میان شکست و دجله بر آن چیره شد.
در آن شب ناگهان نورى از سرزمین حجاز بیرون زد و تا خاوران کشیده شد و بعد تخت شاهان سرنگون شد و شاهان از سخن گفتن بازماندند و دانش کاهنان ناپدید شد و سحر ساحران بى‌اثر گشت و زنان کاهن عرب از نزدیکى به همزادهاى شیطانى‌شان بازداشته شدند و قریش در بین اعراب آل اللّه خوانده شد.
امام صادق علیه السّلام فرمود: به قریش ازاین‌رو آل اللّه گفته شد که آنان در خانه خدا بودند.
آمنه،مادر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود:

آنگاه که فرزندم به زمین افتاد،دست خود بر زمین نهاده بود و سر سوى آسمان بالا آورده و به آن خیره شد. ناگهان نورى از من پرتو افکند که همه جا را روشن نمود. و در آن روشنایى بود که صدایى به گوشم خورد: اى آمنه!تو سرور عرب را به دنیا آورده‌اى.او را محمد بخوان.آنگاه عبد المطلب آمد که او را ببیند.او سخن آمنه را شنیده بود و محمد صلّى اللّه علیه و آله را در دامن گذاشت و گفت:خداوند را سپاس که این پسر را به من ارزانى داشت؛پسرى که اندام او خوش‌پوست و در گهواره‌اش سرآمد پسران است.او را به رکن‌هاى کعبه نزدیک ساخت و بعد اشعارى درباره او خواند.
آن‌گاه ابلیس در سپاه خود شیاطین را نعره‌زنان گردآورد و گفتند: اى سرور ما تو را چه چیز نگران کرده است‌؟ ابلیس گفت: واى بر شما که از شب گذشته آسمان و زمین را به گونه‌اى دیگر مى‌نگرم.در زمین رخداد شگفت‌انگیزى است که از دوران میلاد مسیح تا امروز نظیرش مشاهده نشده است. بى‌درنگ بروید و مرا از این رخداد باخبر کنید. شیطان‌ها به هرسو رفته و در بازگشت گفتند:

که خبر تازه‌اى نبود.

ابلیس گفت: باید خود بگردم و خبر بیاورم.آنگاه او در زمین تفرج‌کنان رفت تا اینکه به حریم مکه نزدیک شد. فرشتگان را دید که اطراف شهر مکه را گرفته‌اند.قصد ورود داشت که بر او فریاد زدند و او بازگشت.سپس مانند گنجشکى درآمد و از سوى غار حرا ظاهر شد که جبرئیل او را با صداى خود بازداشت و گفت:عقب برو اى طردشده.

ابلیس گفت: اى جبرئیل!مى‌خواهم از تو چیزى جویا شوم.بگو از شب پیش تا این ساعت چه رخدادى در میان بوده است‌؟

جبرئیل فرمود:

محمد صلّى اللّه علیه و آله چشم به دنیا گشود.

شیطان گفت:آیا مرا در او نصیبى خواهد بود؟

فرمود: نه.

گفت:در امت او چطور؟

فرمود:آرى.

ابلیس گفت:خوشحال شدم.



[1] - الأمالی (للصدوق) , ج 1 , ص 285


برای امام زمانت کاری کردی!

حداقل گناه نکن!


کفران نعمت قوم سبأ و سرانجام نکبت بار آن‏ها

قوم سبأ، جمعیتى داراى حکومت عالى و تمدن درخشان در سرزمین حاصل خیز یمن بودند و براى کشاورزى وسیع خود، سدهاى محکم بسیار زیادى ساخته بودند و از انواع نعمت‏ها بهره کافى داشتند، ولى بر اثر غرور و سرکشى از دستورهاى رسولان خدا، به مکافات سختى رسیدند به طورى که سرزمین آباد آن‏ها به بیابان خشک و سوزان، تبدیل شد. سرگذشت این قوم در قرآن در سوره سبأ آیه 15 تا 19 آمده است، اکنون به داستان زیر توجه کنید:

سَدیر مى‏ گوید: در محضر امام صادق علیه‏ السلام بودم، شخصى از امام صادق علیه ‏السلام پرسید: منظور از آیه (19 سوره سبأ) چیست که خداوند مى‏ فرماید:

فَقالُوا رَبَّنا باعِد بَینَ اَسفارِنا وَ ظَلَمُوا اَنفُسَهُم فَجَعلناهُم اَحادِیثَ وَ مَزَّقنا هُم مَمَزِّقٍ...؛

ولى (این قوم مغرور) گفتند: پروردگارا! میان سفرهاى ما دورى بیفکن (تا بینوایان نتوانند دوش به دوش ثروتمندان سفر کنند، و به این طریق) آنها به خود ستم کردند، و ما آنان را داستان (براى عبرت‏انگیز) براى دیگران قرار دادیم، و جمعیّتشان را متلاشى ساختیم...

امام صادق علیه‏ السلام در پاسخ فرمود: منظور از این آیه، مردمى بودند که آبادى‏ هاى به هم پیوسته و در تیررس همدیگر داشتند آبادى‏ هایى که داراى نهرهاى جارى و اموال بسیار و آشکار بود، ولى در برابر نعمت‏هاى خدا، به جاى شکر، ناسپاسى کردند، و عافیت خدا را نسبت به خود، دگرگون نمودند [چرا که خداوند در آیه 13 سوره رعد مى ‏فرماید:] انّ اللهَ لا یُغِیِّرُ بِقَومٍ حتّى یُغَیِّرُوا ما بِاَنفُسِهِم؛

همانا خداوند سرنوشت هیچ ملتى را تغییر نمى ‏دهد، مگر آن که آن‏ها خود را تغییر دهند.

آن گاه خداوند سیل عَرِم را (با شکسته شدن سدهاى آن‏ها) به سوى آن‏ها فرستاد، به طورى که همه آبادى ‏هایشان غرق در آب شده و ویران گشت، و اموالشان نابود شد، و باغ‏ هاى پردرخت و پرمیوه آن‏ها به دو باغ بى ‏ارزش با میوه ‏هاى تلخ و درختان بى‏مصرف شوره گز و اندکى درخت سِدر، مبدل گردید [چنان که این مطلب در آیه 16 سوره سبأ آمده است، و در پایان همین آیه مى‏فرماید:]

ذلِکَ جَزَینا هُم بِما کَفَروا وَ هَل نُجازِى اِلّا الکَفُورَ؛

این را به خاطر کفرشان، به آن‏ها جزا دادیم، و آیا ما جز کفران ‏کننده را به چنین مجازاتى، کیفر مى ‏دهیم؟

ویرانى سد عظیم مَأرِب به وسیله موش‏ هاى صحرایى‏

قوم سبأ از تمدن عظیمى برخوردار بودند، که پس از حکومت عظیم داوود علیه ‏السلام و سلیمان علیه‏ السلام، عظمت حکومت آن‏ها بر سر زبان‏ها افتاد. آن‏ها براى ذخیره ‏سازى آب و رونق کشاورزى، سد عظیمى به نام سد مأرب (بر وزن مغرب) در بین دو کوه بلق بنا کردند، آب فراوان، باغ هاى بسیار وسیع و زیبا، و کشتزارهاى پربرکت ایجاد کردند، از شاخسارهاى درختان آن باغ‏ها آن قدر میوه آشکار شد که مى‏ گفتند: هرگاه کسى سبدى روى سر بگذارد و از زیر آن‏ها بگذرد، پشت سر هم میوه در آن سبد مى ‏افتد و در مدت کوتاهى سبد پر از میوه ‏هاى گوناگون مى‏شود.

آن‏ها داراى قریه ‏هاى به هم پیوسته و بسیار آباد بودندولى وفور نعمت به جاى شکر و سپاس، آن‏ها را سرمست و غافل نموده بود، تا آن جا که شکاف طبقاتى عمیقى بین آن‏ها ایجاد شده بود، زورمندانشان عده‏اى را به استضعاف و استثمار کشیده بودند به طورى که این درخواست جنون ‏آمیز را از خدا نموده و گفتند: ربَّنا باعِد بَینَ اَسفارِنا؛ خدایا میان سفرهاى ما دورى بیفکن.

تا بینوایان نتوانند دوش به دوش ثروتمندان همسفر شوند منظورشان این بود که بین قریه‏ ها، خشکى باشد، و فاصله‏ ها زیاد گردد تا تهیدستان و افراد کم در آمد، و بى مرکب نتوانند مانند آن‏ها سفر کنند.

خداوند بر آن شکم ‏پرستان مغرور غضب کرد، مطابق پاره‏اى از تواریخ، موش‏هاى صحرایى به دور از انظار مردم مغرور، به دیواره سد خاکى مأرِب رو آوردند، و دیوار سد را از درون سست کردند از سوى دیگر بر اثر باران‏ هاى شدید و سیل‏ هاى عظیم، آب زیاد در پشت سد جمع گردید، ناگهان سد در هم شکست و آن همه آب به جریان افتاد و همه آبادى‏ ها و چهارپایان و کشتزارها و قصرها و خانه‏ هایشان غرق در آب شده و ویران و نابود گردید. از آن همه درختان و کشتزارهایشان، تنها چند درخت تلخ اراک و شوره گز و سِدر به جاى ماندمرغ‏ها و پرندگان خوش آواز از آن جا کوچ کردند و بوم‏ها و زاغ‏ها در خرابه‏ هاى قوم سبأ، لانه گرفتند.

قرآن در پایان چنین نتیجه مى‏گیرد:

ذلِکَ جزَیناهُم بِما کَفَرُوا وَ هَل نُجازِى الّا الکَفُورَ؛

این هلاکت را به خاطر کفرشان به آن‏ها وارد ساختیم، و آیا جز کفران‏ کننده را به چنین مجازاتى کیفر مى‏ دهیم؟!

بى اعتنایى به دعوت سیزده پیامبر

روایت شده: قوم سبأ داراى سیزده شهر آباد بودند، و در هر شهرى پیامبرى از جانب خداوند آن‏ها را به سوى خدا دعوت مى‏نمود، و به آن‏ها مى‏ گفت: از نعمت‏هاى خدا بخورید و بهره ‏مند شوید، ولى شکر خداى یکتا را به جا آورید، تا خداوند نعمتش را بر شما بیفزاید، آن خدایى که چنین شهر پاک و خوش آب و هوا و به دور از هر گونه حشرات و آلودگى‏ ها به شما عطا کرده است.

ولى آن‏ها به نصایح مهرانگیز پیامبران گوش نکردند، و بر غرور و طغیان خود افزودند، در نتیجه خداوند بر آن‏ها غضب کرد، و موش‏هاى صحرایى را به درون دیوار سد آن‏ها فرستاد، و از سوى دیگر سیل بنیان‏کن عَرِم فرا رسید، و دو باغ پربرکتشان مبدل به دو باغ ناچیز، با چند میوه تلخ و درختان شوره گز و اندکى درخت سدر گردید. آرى:

لطف حق با تو مداراها کند                       چون که از حد بگذرد رسوا کند

 

وضع فلاکت بار قوم ناشکر سبأ

در روایتى از امام صادق علیه ‏السلام نقل شده: من وقتى که غذایى را از ظرفى مى‏ خورم، ته ظرف را با انگشت و زبانم مى ‏لیسم که هیچ باقى نماند، تا آن جا که ترس آن دارم خدمتگذارم مرا حریص و آزمند بخواند، ولى این کار من به خاطر حرص و طمع نیست بلکه (به خاطر ترک اسراف است، توضیح این که:) قومى از اهالى ثرثار (همان قوم سبأ) در میان وفور نعمت زندگى مى‏ کردند، آن‏ها از مغز گندم، نان تهیه مى‏ کردند (ولى به قدرى اسرافکار و ناسپاس بودند که) با همان نان‏ها محل مدفوع کودکانشان را پاک مى‏نمودند، به گونه ‏اى که از انباشتن همین نان‏ هاى آلوده کوهى از نان به وجود آمده بود.

مرد صالحى در حال عبور، زنى را دید که با نان محل مدفوع کودکش را پاک مى ‏کند، به آن زن گفت: واى بر شما! از خدا بترسید تا مبدأ خدا بر شما غضب کند، و نعمتش را از شما بگیرد.

آن زن در پاسخ به طور مسخره‏ آمیز و مغرورانه گفت: برو بابا! گویا ما را از گرسنگى مى ‏ترسانى، تا هنگامى که ثرثار (آب پربرکت این سرزمین) جریان دارد، ما هیچ گونه ترسى از گرسنگى نداریم.

طولى نکشید که خداوند بر آن هوسبازان و رفاه ‏طلبان اسرافکار غضب کرد، آب که مایه حیات است از آن‏ها گرفته شد، قحطى زده شدند، کار به جایى رسید که همه اندوخته‏ هاى غذائیشان تمام شد و مجبور شدند که به سوى آن نان‏ هاى آلوده انباشته که مانند کوهى شده بود، هجوم ببرند، و سر صف به نوبت بایستند تا از آن نان که جیره بندى شده بود، جیره خود را برگیرند.

در مورد رابطه کفران: عمت و قحطى و فلاکت، روایات متعدد وجود دارد.

و در آیه 112 و 113 سوره نحل مى‏خوانیم:

وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ - وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ؛

خداوند براى آنها که کفران نعمت مى‏کنند، مثلى زده است منطقه آبادى را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزیش به طور فراوان از هر مکانى فرامى ‏رسیده، امّا نعمت خدا را کفران کردند، و خداوند به خاطر اعمالى که انجام مى‏ دادند، لباس گرسنگى و ترس را در اندامشان پوشانید - پیامبرى از خود آن‏ها به سراغ‏شان آمد، اما او را تکذیب کردند، و عذاب الهى آنها را فروگرفت در حالى که ظالم بودند.

به گفته بعضى از مفسران، دو آیه فوق در مورد قوم سبأ نازل شده است.

 

براى تکمیل داستان قوم سبأ، به داستان زیر توجه کنید:

امام صادق علیه‏ السلام فرمود: پدرم (امام باقر) ناراحت مى‏ شد از این که دستش را که غذایى به آن چسبیده بود، با دستمال پاک کند بلکه به خاطر احترام غذا دست خود را مى‏مکید، و یا اگر کودکى در کنار او بود، و چیزى از غذا در ظرفى باقى مانده بود، ظرف او را پاک مى‏ کرد. و مى ‏فرمود: گناه مى‏ شود چیزى از غذا از سفره بیرون مى ‏ریزد، و من به جستجوى آن مى‏ پردازم، به حدى که خادم منزل مى‏ خندد (که چرا دنبال یک ذره غذا مى‏گردم؟) سپس افزود:

جمعیتى قبل از شما مى‏ زیستند، خداوند نعمت فراوان به آن‏ها داد، اما طغیان و ناشکرى و اسراف کردند تا آن جا که بعضى از آن‏ها به دیگران گفتند: پاک کردن محل مدفوع با سنگ که خشن است، موجب رنج است، به جاست که با نان محل مدفوع را پاک کنیم که نرم است و همین کار را کردند. خداوند بر آن‏ها غضب کرد، حشراتى کوچک‏تر از ملخ به سراغ آن‏ها فرستاد، آن حشرات آن چنان بر رزق و روزى آن‏ها مسلط شدند که همه را حتى درختان آن‏ها و هر چه را که خوردنى بود خوردند، فشار گرسنگى و کمبود غذا به جایى رسید که آن‏ها به همان نان‏ هاى آلوده (که با آن‏ها قبلاً استنجاء کرده بودند) هجوم آوردند، و آن‏ها را خوردند، و این حادثه همان است که در قرآن در دو آیه فوق(نحل - 112 و 113) بیان مى‏کند[1].

 



[1] - قصه‏ هاى قرآن به قلم روان‏ - محمد محمدى اشتهاردى‏ رحمه الله علیه


سؤال:

آیا ازدواج با زنی که در عقد(موقت یا دائم) کس دیگری بوده ولی در زمان عقد وبعد از آن هیچ رابطه ای نداشته اند وبعد شوهر او وی را طلاق می دهد حرام است؟

توضیح سؤال:

زنی با آقایی ازدواج می کند و او این خانم را بدون اینکه رابطه جنسی داشته باشند طلاق می دهد. حالا این خانم می تواند با مرد دیگری بدون رعایت عده ازدواج اول، ازدواج کند؟

جواب:

ازدواج با زن مطلقه ( یا صیغه ای که مدتش تمام شده و یا بخشیده شده است) و همسرش هیچ رابطه ای با او نداشته حلال است و آن زن نیاز به نگه داشتن عده ندارد[1].



[1] - توضیح المسائل مراجع، مساله2511

             

سؤال:

عده ای ازفامیل های ما دارنده ی ماشین سنگین هستند. درآمدخودراازآن طریق به دست می آورندکه شایدخمش آن رانمی دهند؛ شاید عمدی شاید درحد توانشان نیست.

 نمی دانم اگرازاموال آن هااستفاده ای داشته باشیم حکم ماچیست ؟!

جواب:

1-      در صورتی که علم به واجب شدن خمس بر اموال آنها ندارید استفاده از اموال ایشان جایز است.

2-      تفحص و جستجو در خصوص اینکه خمس بر آنان واجب است یا نه برشما لازم نیست.

در ادامه استفتائی از مقام معظم رهبری مد ظله در این خصوص تقدیم می گردد:

س ۹۳۱: ما با اشخاصی معامله می کنیم که خمس نمی دهند و حساب سال هم ندارند، با آنان خرید و فروش داریم و به دیدن آنان رفته و با آنان غذا می خوریم، این مسأله چه حکمی دارد؟

ج. تصرّف در اموال ایشان برای شما اشکال ندارد.


             

آیة اللّه محمّد هادی معرفت از فضلاء حوزه علمیّه قم از دورانی که امام در عتبات تبعید بودند چنین می گوید :

یکدفعه در محضر امام خمینی رحمه الله علیه نشسته بودیم . عدّه ای از ایران آمده بودند و برای ایشان سهم امام آورده بودند . پول زیادی بود . در همان جلسه می خواستند پول را به خدمت ایشان بدهند .

آنها به امام گفتند : می خواهیم در محل یک مسجد بسازیم . اجازه بدهید مقداری از این پول را آنجا صرف کنیم .

ایشان با کمال صلابت و سختی گفتند : ابداً اجازه نمی دهم !

آنها التماس می کردند . نوعاً انسان با کسی که می خواهد پولی بدهد تند نمی شود ولی امام تند شدند .

فرمودند : جزء شئون اسلامی مسلمانان هر منطقه است که برای خودشان مسجدی بنا کنند . این از شئون اسلامی مسلمانان است . مسلمانانی که در مکانی زندگی می کنند نباید مسجد داشته باشند ؟ آیا مهری را که می خواهی داخل جیب بگذاری وبا آن نماز بخوانی باید من بخرم ؟ تو می خواهی نماز بخوانی ، باید مهرش را هم خودت بخری . در یک منطقه ای که عدّه ای مسلمان هستند نیاز به مسجد دارند . من از سهم امام چطور اجازه بدهم که شما در شئون زندگی خودتان مصرف کنید ؟

بالاخره امام به آنها پول ندادند .

آن وقت فرمودند : آری ! اگر یک منطقه ای فرض کنید بهایی نشین باشد که مسجد ساختن در آنجا برای دعوت به دین است ، تبلیغ دین است آن حسابش جداست . مثل راه امام زمان علیه السلام می شود [1].



[1] - داستان هایی از علماء - محمد تقی صرفی پور، امام در سنگر نماز : ص 91 .

             


اگر چه در منشور کوروش رگه های زیبایی از احترام به حقوق بشر دیده می شود ولی بالاتر از آنچه کوروش منتشر کرده را هستی بخش کوروش یعنی پروردگار یگانه عالمیان، در قالب کتاب بزرگ قرآن منتشر کرده است.

آیا سزاوار است قوانین قرآن که از جانب خدای کوروش و امثال اوست نادیده گرفته شود ولی به قوانین بنده او یعنی کوروش توجه تام نمایند؟

فتدبر.

             


عشق زیارت امام حسین علیه السلام

حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ اَلْقُمِّیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى اَلْیَقْطِینِیِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ اَلصَّیْرَفِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ :

مَنْ أَرَادَ اَللَّهُ بِهِ اَلْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اَللَّهُ بِهِ اَلسُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ اَلْحُسَیْنِ وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ[1].

 

ترجمه:

پدرم رحمة اللّٰه علیه از سعد بن عبد اللّٰه بن ابى خلف قمى، از محمّد بن عیسى یقطینى، از شخصى، از فضیل بن عثمان صیرفى، از کسى که براى او حدیث گفته، از حضرت ابى عبد اللّٰه علیه السّلام، حضرت فرمودند:

 کسى که خداوند خیر را براى او اراده کرده باشد در قلبش محبّت امام حسین علیه السّلام را قرار داده و در دلش محبت زیارت آن جناب را مى‌اندازد و کسى که خداوند سوء و بدى را برایش بخواهد در قلبش بغض امام حسین علیه السّلام قرار داده و در دلش بغض زیارت آن حضرت را مى‌اندازد.

نکات روایت:

1-      منظور از اراده خیر هدایت ویژه خدای عزوجل نسبت به بنده اش است که این هدایت با وجود ظرفیت، در درون انسان تحقق می یابد. این ظرفیت به برکت ایمان انسان به خدای یگانه و اعمال نیک تحقق می یابد.

دلیل تاکید بر عبودیت و بندگی و انجام اعمال عبادی ایجاد این ظرفیت ها است.

2-      حب الحسین علیه السلام که مهمترین عنایت خدا به کسانی است که اراده خیر به آنان کردهف نشان از عظمت این عشق است. ظاهر روایت حب به تنهایی را شامل می شود و در مرتبه اعلای این حب اطاعت از حسین علیه السلام قرار دارد.

3-      حب زیارت امام حسین علیه السلام در راستا و امتداد حب الحسین علیه السلام است. البته بیان آن بعد از طرح حب الحسین خصویت ویژه زیارت را به ذهن تداعی می کند.

4-      دلیل اینکه حب امام حسین علیه السلام نشانه خیر بودن عبد تبیین شده این است که ایشان محبوب خدای تعالی است و حب محبوب های الهی نشان از عمق ارتباط عبد با مولایش یعنی باری تعالی می باشد.

 

از اینکه عاشق امام حسین علیه السلام هستید افتخار کنید شما را خدا اهل الخیر دانسته است.



[1] - کامل الزیارات , ج 1 , ص 142


             

 

 

 

 

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی[1]:

 

1-      تصویرسازی غلط و منفی و ناامید کننده از اوضاع ایران مهمترین دستور کار امروز دشمن است اما به فضل الهی تصویر واقعی کشور در مجموع، نقطه مقابل تصویرسازی نظام سلطه است.

2-      وجود دهها هزار نخبه، از یک منظر، نشانگرِ «تصویر صحیح و واقعی از کشور» و مایه خرسندی و احساس امید است، ضمن آنکه با بهره مندی از نخبگان قطعاً چارچوبهای برنامه‌ریزی برای مسائل کشور باید ارتقاء یابد و از دیدگاههای آنان استفاده شود.

3-      از نظرات نخبگان جوان، فعال، دلسوز و با نشاط و پای کار در بخش‌های مختلف از جمله نفت، استفاده و برای تبدیل اقتصاد نفتی به اقتصاد مستقل و دانش‌پایه و اقتصاد مقاومتی، برنامه ریزی شود.

4-      بهره گیری صحیح و مناسب از دانش و توانایی های نخبگان موجب پیشرفت علم در کشور و در نتیجه رسیدن به موضع عزت و اقتدار و کاهش آسیب پذیری ها خواهد شد.

5-      اگر از لحاظ علمی پیشرفت کنیم، تهدید دشمنانِ تمدنی و سیاسی و اقتصادی ما دائمی نخواهد بود و کاهش خواهد یافت.

6-      در قرون اخیر، سهم ما در جلو بردن مرزهای دانش بسیار کم بوده است و باید با استفاده از ظرفیت بالای نخبگان جوان کشور، مرزهای اکتشاف و دانش جهانی را توسعه دهیم.

7-      جوانان باید با مطالعه تاریخ، از دوران تلخ ۲۰۰ ساله قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که به دلیل بی اعتنایی به استعدادها و نخبگان، کشور دچار عقب ماندگی شد، مطلع شوند و قدر دوران کنونی را بدانند.

8-      نخبگان مسائل مهم مانند عدالتخواهی، استقلال و آسیب‌های اجتماعی را فراموش نکنند.

9-      در حالی که جمعیت ایران حدود یک درصد جمعیت جهان است، سهم ما در تولید علم در دوران پهلوی، یک دهم درصد بود اما اکنون سهم ایران در تولید علم در دنیا به حدود دو درصد رسیده است که به این حد نیز نباید قانع بود.

10-   از زمان تأسیس دانشگاه تهران بعنوان اولین دانشگاه کشور در سال ۱۳۱۳ تا سال ۱۳۵۷ که چهل و چهار سال می شود، تعداد دانشجویان کل کشور، ۱۵۰ هزار نفر بود اما اکنون که چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد، تعداد دانشجویان کشور بیش از چهار میلیون نفر است.

11-   علت عمده عقب ماندگیِ علمی و اخلاقی و سیاسی کشور در آن دوران تاریک، وجود حکمرانان بی کفایت، دنیاطلب، وابسته و بی عرضه بود که در مقابل ملت تکبر می فروختند و به فکر مصالح آنان نبودند اما در مقابل بیگانه تا کمر خم می شدند.

12-   همه ما باید به دلیل رهایی از آن دوران تلخ و پیشرفتهای کنونی، سپاسگزار نظام جمهوری اسلامی و امام بزرگوار باشیم.

13-   از یک طرف مسئولان باید جدی تر به‌دنبال تعامل با نخبگان و ارائه خدمات و رفع موانع کار آنان باشند و از طرف دیگر نخبگان نیز باید همه ظرفیت های خود را در اختیار پیشرفت کشور قرار دهند.

14-   علاوه بر حذف فیزیکی، «امحاء فرهنگی و یا مشغول کردن نخبگان به امور دیگر»، از دیگر روشهای نظام سلطه برای گرفتن این ثروت عظیم کشور است، بنابراین مسئولان و نخبگان باید هوشیار و مراقب باشند.

15-   جوان نخبه ما باید به ایرانی و مسلمان بودن، هویت ملی، آرمانها و تاریخ بسیار شرافتمندانه خود افتخار کند.

16-   یکی از برنامه های دشمن، آرمان زدایی و هویت زدایی است که همه باید مراقب و متوجه این نقطه تهاجم باشند.

17-   نخبه نباید در فضای تخصصی خود غرق شود و به مسائل جامعه همچون «استقلال، عدالت، پیشرفت و آسیب های اجتماعی» اعتنایی نداشته باشد.

18-   اگر شما نخبگی را در زیر پرچم «عدالتخواهی و استقلال و هویت ملی» انجام دهید، قطعاً ارزش آن بیشتر خواهد بود.

19-   امکانات تبلیغاتی ما مانند اوایل دفاع مقدس، اندک است اما همانگونه که در آن نبرد پیروز شدیم، به فضل الهی در این جنگ هم بدون تردید پیروز خواهیم شد.

20-   نخبه جوان ما باید در این رویارویی سنگین، وظیفه خود را برای پیروزی و سرافرازی ایران انجام دهد.

21-   حضرت آیت الله خامنه ای در جمع بندی این بخش از سخنانشان این دستور کار را برای نخبگان جوان ترسیم کردند: «تلاش علمی زیر پرچم عدالتخواهی، انحصارشکنی، ستم ستیزی و حساسیت و رسیدگی به مسائل و مشکلات مردم».

22-   در شناسایی، جذب، هدایت، ساماندهی، شنیدن سخن نخبگان و درمان کردن دردهای آنان شب و روز نشناسید.

23-   «پرهیز از روزمرگی همراه با ابتکار دائم و نوسازی روشها در بخشی که هدایت نخبگان را در بنیاد برعهده دارد»، «برنامه ریزی دقیق و صحیح برای فعالیتهای هویت بخش»، «استفاده از دفتر نمایندگی رهبری در دانشگاهها»، «استفاده از شرکتهای دانش بنیان و مراقبت درباره تنزل نیافتن ضوابط این شرکتها» از دیگر توصیه های رهبر انقلاب به مسئولان بنیاد نخبگان بود.

24-   ممکن است جوانان نخبه تجربه سطوح اول مدیریتی را نداشته باشند اما سطح مدیریتهای میانی حتماً به جوانان نخبه نیاز دارد.

25-   در چهار دهه اخیر جوانان دانشگاهی در صنایع مهم کشور نقش اول داشته اند.

26-   البته در کار دانشگاهها نقص های زیادی وجود دارد که باید رفع شود و نخبگان جوان نیز امروز برخی از آنها را بیان کردند.

27-   ارتباط متقابل و پر منفعت دانشگاه با صنعت جدی تر گرفته شود.

28-   در ارتباطات علمی نگاه به کشورهای شرق باشد؛ نتیجه نگاه به غرب جز معطلی و منت نیست.

29-   با گسترش ارتباط با صنعت و شناسایی نیازها به‌گونه ای عمل کنید که همانند برخی از کشورها، هر پایان نامه دانشجویی یک حامی از بخش خصوصی یا دولتی داشته باشد.

30-   باید نگاهمان به شرق باشد نه به غرب، ضمن اینکه نگاه به غرب و اروپا جز معطل ماندن، منت کشیدن و کوچک شدن فایده ای ندارد.

 

[1] - بیانات در جمع نخبگان علمی، ۲۵ /مهر/ ۱۳۹۷